loading...
رهروان ولایت امام مهدی عجل الله
أینَ المُنتَظَر بازدید : 108 دوشنبه 18 آبان 1394 نظرات (1)

آقای نا محترم آدم نمیشی اومدی لینک سایت مزخرفت رو هم اینجا ثبت کردی نمیخواستم نفرینت کنم ولی خدا ان شاء الله بحق امام زمان عجل الله لعنتت کنه و کمرتو خرد کنه وقتی به پلیس فتا ازت شکایت کردم میفهمی... دوستانی که وارد این وبلاگ میشن این وبلاگ توسط یک انسان خدا نشناس هک شده - مرگ بر این انسانهای حرامزاده بی اصل و نسب... همگی بگید آمین... تففففف بر خودت و سایتت و اون آشغالهای که میائی اینجا میزاری آشغال نجس - هر کس وارد این سایت میشه بر این ملعون نفرین کنه تا به ارباب نجسش یزید بپیونده ان شاء الله

أینَ المُنتَظَر بازدید : 102 دوشنبه 18 آبان 1394 نظرات (0)

آقای نا محترم آدم نمیشی اومدی لینک سایت مزخرفت رو هم اینجا ثبت کردی نمیخواستم نفرینت کنم ولی خدا ان شاء الله بحق امام زمان عجل الله لعنتت کنه و کمرتو خرد کنه وقتی به پلیس فتا ازت شکایت کردم میفهمی... دوستانی که وارد این وبلاگ میشن این وبلاگ توسط یک انسان خدا نشناس هک شده - مرگ بر این انسانهای حرامزاده بی اصل و نسب... همگی بگید آمین... تففففف بر خودت و سایتت و اون آشغالهای که میائی اینجا میزاری آشغال نجس - هر کس وارد این سایت میشه بر این ملعون نفرین کنه تا به ارباب نجسش یزید بپیونده ان شاء الله

أینَ المُنتَظَر بازدید : 148 دوشنبه 18 آبان 1394 نظرات (0)

آقای نا محترم آدم نمیشی اومدی لینک سایت مزخرفت رو هم اینجا ثبت کردی نمیخواستم نفرینت کنم ولی خدا ان شاء الله بحق امام زمان عجل الله لعنتت کنه و کمرتو خرد کنه وقتی به پلیس فتا ازت شکایت کردم میفهمی... دوستانی که وارد این وبلاگ میشن این وبلاگ توسط یک انسان خدا نشناس هک شده - مرگ بر این انسانهای حرامزاده بی اصل و نسب... همگی بگید آمین... تففففف بر خودت و سایتت و اون آشغالهای که میائی اینجا میزاری آشغال نجس - هر کس وارد این سایت میشه بر این ملعون نفرین کنه تا به ارباب نجسش یزید بپیونده ان شاء الله

أینَ المُنتَظَر بازدید : 138 دوشنبه 18 آبان 1394 نظرات (0)

آقای نا محترم آدم نمیشی اومدی لینک سایت مزخرفت رو هم اینجا ثبت کردی نمیخواستم نفرینت کنم ولی خدا ان شاء الله بحق امام زمان عجل الله لعنتت کنه و کمرتو خرد کنه وقتی به پلیس فتا ازت شکایت کردم میفهمی... دوستانی که وارد این وبلاگ میشن این وبلاگ توسط یک انسان خدا نشناس هک شده - مرگ بر این انسانهای حرامزاده بی اصل و نسب... همگی بگید آمین... تففففف بر خودت و سایتت و اون آشغالهای که میائی اینجا میزاری آشغال نجس - هر کس وارد این سایت میشه بر این ملعون نفرین کنه تا به ارباب نجسش یزید بپیونده ان شاء الله

أینَ المُنتَظَر بازدید : 144 دوشنبه 18 آبان 1394 نظرات (0)

آقای نا محترم آدم نمیشی اومدی لینک سایت مزخرفت رو هم اینجا ثبت کردی نمیخواستم نفرینت کنم ولی خدا ان شاء الله بحق امام زمان عجل الله لعنتت کنه و کمرتو خرد کنه وقتی به پلیس فتا ازت شکایت کردم میفهمی... دوستانی که وارد این وبلاگ میشن این وبلاگ توسط یک انسان خدا نشناس هک شده - مرگ بر این انسانهای حرامزاده بی اصل و نسب... همگی بگید آمین... تففففف بر خودت و سایتت و اون آشغالهای که میائی اینجا میزاری آشغال نجس - هر کس وارد این سایت میشه بر این ملعون نفرین کنه تا به ارباب نجسش یزید بپیونده ان شاء الله

أینَ المُنتَظَر بازدید : 118 یکشنبه 28 تیر 1394 نظرات (0)

آقای نا محترم آدم نمیشی اومدی لینک سایت مزخرفت رو هم اینجا ثبت کردی نمیخواستم نفرینت کنم ولی خدا ان شاء الله بحق امام زمان عجل الله لعنتت کنه و کمرتو خرد کنه وقتی به پلیس فتا ازت شکایت کردم میفهمی... دوستانی که وارد این وبلاگ میشن این وبلاگ توسط یک انسان خدا نشناس هک شده - مرگ بر این انسانهای حرامزاده بی اصل و نسب... همگی بگید آمین... تففففف بر خودت و سایتت و اون آشغالهای که میائی اینجا میزاری ملعون نجس - هر کس وارد این سایت میشه بر این ملعون نفرین کنه تا به ارباب نجسش یزید بپیونده ان شاء الله

أینَ المُنتَظَر بازدید : 249 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (6)


خَطَبَ الْحَسَنُ عَائِشَةَ بِنْتَ عُثْمَانَ فَقَالَ مَرْوَانُ أُزَوِّجُهَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ ثُمَّ إِنَّ مُعَاوِیَةَ کَتَبَ إِلَی مَرْوَانَ وَ هُوَ عَامِلُهُ عَلَی الْحِجَازِ یَأْمُرُهُ أَنْ یَخْطُبَ أُمَّ کُلْثُومٍ بِنْتَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ لِابْنِهِ یَزِیدَ فَأَبَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِکَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ إِنَّ أَمْرَهَا لَیْسَ إِلَیَّ إِنَّمَا هُوَ إِلَی سَیِّدِنَا الْحُسَیْنِ وَ هُوَ خَالُهَا فَأُخْبِرَ الْحُسَیْنُ بِذَلِکَ فَقَالَ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ تَعَالَی اللَّهُمَّ وَفِّقْ لِهَذِهِ الْجَارِیَةِ رِضَاکَ مِنْ آلِ مُحَمَّدِ فَلَمَّا اجْتَمَعَ النَّاسُ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ أَقْبَلَ مَرْوَانُ حَتَّی جَلَسَ إِلَی الْحُسَیْنِ ع وَ عِنْدَهُ مِنَ الْجِلَّةِ وَ قَالَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَمَرَنِی بِذَلِکَ وَ أَنْ أَجْعَلَ مَهْرَهَا حُکْمَ أَبِیهَا بَالِغاً مَا بَلَغَ (…) فَقَالَ الْحُسَیْنُ‏ ع الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَنَا لِنَفْسِهِ وَ ارْتَضَانَا لِدِینِهِ وَ اصْطَفَانَا عَلَی خَلْقِهِ إِلَی آخِرِ کَلَامِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مَرْوَانُ قَدْ قُلْتَ فَسَمِعْنَا أَمَّا قَوْلُکَ مَهْرُهَا حُکْمُ أَبِیهَا بَالِغاً مَا بَلَغَ فَلَعَمْرِی لَوْ أَرَدْنَا ذَلِکَ مَا عَدَوْنَا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ فِی بَنَاتِهِ‏ وَ نِسَائِهِ‏ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ اثْنَتَا عَشْرَةَ أُوقِیَّةً یَکُونُ أَرْبَعَمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً (…) ثُمَّ قَالَ بَعْدَ کَلَامٍ فَاشْهَدُوا جَمِیعاً أَنِّی قَدْ زَوَّجْتُ أُمَّ کُلْثُومٍ بِنْتَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ مِنِ ابْنِ عَمِّهَا الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَلَی أَرْبَعِمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً وَ قَدْ نَحَلْتُهَا ضَیْعَتِی بِالْمَدِینَةِ أَوْ قَالَ أَرْضِی بِالْعَقِیقِ وَ إِنَّ غَلَّتَهَا فِی السَّنَةِ ثَمَانِیَةُ آلَافِ دِینَارٍ فَفِیهَا لَهُمَا غِنًی إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
عبدالملک عمیر و حاکم و عباس گفته‌اند: امام حسن علیه السّلام عائشه دختر عثمان را خواستگاری نمود. مروان گفت: من عائشه را برای عبد اللَّه بن زبیر تزویج خواهم کرد. سپس معاویه برای مروان که در حجاز عامل او بود نوشت: ام کلثوم دختر عبد اللَّه بن جعفر را برای پسرش یزید خواستگاری کند. مروان نزد عبد اللَّه بن جعفر آمد و جریان را با او در میان نهاد. عبد اللَّه گفت: اختیار این دختر دست من نیست. بلکه اجازه این عمل دست امام حسین علیه السّلام است که دائی این دختر میباشد هنگامی که مروان این جریان را به امام حسین گفت. آن حضرت فرمود: من راجع به ازدواج این دختر از خدا طلب خیر مینمایم. وقتی مردم در مسجد پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله اجتماع نمودند مروان آمد و نزد امام حسین نشست و گروهی از افراد جلیل القدر هم در حضور آن حضرت مشرف بودند. مروان گفت: معاویه مرا مأمور کرده که این ازدواج را مورد عمل قرار دهم. مهریه این دختر را هر مبلغی که پدرش بگوید قرار میدهم (…) امام حسین علیه السّلام فرمود: سپاس مخصوص آن خدائی است که ما را برای دین خود انتخاب کرد، ما را از میان خلق خود برگزید. الی آخره. آنگاه متوجه مروان شد و فرمود: آنچه را که گفتی ما شنیدیم. اما مهریه این دختر که میگوئی: هر مبلغی است که پدرش معلوم نماید، بجان خودم قسم اگر ما این موضوع را میپذیرفتیم از سنت پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله و میزان مهریه دختران و زنان اهل بیت آن حضرت تجاوز نمیکردیم. سنت پیغمبر خدا این است که مبلغ مهریه دوازده اوقیه باشد که چهار صد و هشتاد درهم می‏شود. سپس امام حسین علیه السّلام پس از سخنی که گفت فرمود: همه شاهد باشید که من ام کلثوم دختر عبد اللَّه جعفر را برای پسر عمویش قاسم بن محمّد بن جعفر با مهریه چهار صد و هشتاد درهم ازدواج نمودم و آب ملکی را که در مدینه یا فرمود: زمینی را که در عقیق دارم به این دختر دادم که دخل و درآمد آن در هر سالی مبلغ هشت هزار دینار طلا خواهد بود و این مبلغ ان شاء اللَّه این زن و شوهرش را بی‏نیاز مینماید.


سخن رهبری

یک نکته هم مسئله‌ی ازدواج است. ازدواج یک تقدسی دارد از نظر ادیانی که حالا من میشناسم. من در این خصوص، تفحص زیادی نکردم. بد هم نیست که بعضی از دوستانِ آماده‌ی به کار در این زمینه تفحص کنند. غالباً مراسم ازدواج، یک مراسم مذهبی است؛ مسیحی‌ها آن را توی کلیسا انجام میدهند، یهودی‌ها آن را در کنائسشان انجام میدهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نمیدهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ایام متبرک دینی و عمدتاً به وسیله‌ی رجال دین، این را انجام میدهند. رجل دینی هم وقتی برای ازداوج نشست، مبالغی دین بیان میکند. بنابراین صبغه، کاملاً صبغه‌ی دینی است. ازدواج یک جنبه‌ی قدسی دارد؛ این جنبه‌ی قدسی را نباید از آن گرفت. گرفتن جنبه‌ی قدسی به همین کارهای زشتی است که متأسفانه در جامعه‌ی ما رائج شده. این مهریه‌های سنگین به خیال اینکه میتواند پشتوانه‌ی حفظ خانواده و حفظ زوجیت باشد، تعیین میشود؛ در حالی که اینجور نیست. حداکثر این است که شوهر از دادن امتناع میکند، میبرندش زندان؛ یک سال، دو سال زندان میماند. در این اقدام، به زن چیزی نمیرسد؛ او بهره‌ای نمیبرد، جز اینکه کانون خانواده‌اش هم متلاشی میشود. اینکه در اسلام از حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمود ما دخترانمان و خواهرانمان و همسرانمان را جز با مهرالسّنه عقد نکردیم، به خاطر این است؛ والّا میتوانستند. اگر امام حسین میخواست مثلاً با هزار دینار هم عقد بکند، میتوانست؛ لازم نبود مثلاً با پانصد درهم – دوازده و نیم اوقیه – مقید به این کار بشود. آنها میتوانستند، اما کمش کردند. این کم کردن، با یک محاسبه است؛ این خیلی خوب است.

یا همین تشریفات زائد ازدواج – خرجهای زیاد، مجالس متعدد – که واقعاً انسان دلش میگیرد وقتی میشنود. اینها از آن مواردی است که گفتمان‌سازی میخواهد. خانمهای مؤثر، آقایان مؤثر، اساتید دانشگاه، روحانیون، بخصوص صدا و سیما و رسانه‌ها باید در این زمینه‌ها کار کنند؛ این را از این حالت بیرون بیاورند.

أینَ المُنتَظَر بازدید : 232 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

بدان كه علماى اماميه رضوان الله عليهم اجماع كرده اند بر عصمت انبيا و اوصيا از گناهان كبيره و صغيره ، كه صادر نمى شود از ايشان هيچ نوع از گناهان نه بر سبيل سهو و نسيان و نه بر سبيل خطاى در تاءويل و نه بر سبيل مهاونه ، نه پيش از پيغمبرى و نه بعد از آن ، نه در كودكى و نه در بزرگى . و كسى در اين باب مخالفت نكرده مگر ابن بابويه و شيخ محمد بن الحسن بن الوليد رحمة الله عليهما، كه ايشان تجويز كرده اند كه حق تعالى ايشان را براى مصلحتى سهو بفرمايد كه فراموش كنند چيزى را كه متعلق به تبليغ رسالت نباشد. و به تواتر و اجماع معلوم است كه عصمت ايشان ، مذهب ائمه بلكه از ضروريات دين شيعه شده است ، و دلايل عقليه و نقليه بسيار بر اين معنى در كتب كلاميه اقامه نموده اند، و احاديث بسيار در باب احوال هر پيغمبرى ، و در كتاب امامت مذكور خواهد شد، و اشاره به بعضى از دلائل ايشان در مقام اجمال مى نمايد:

اول آنكه : چون غرض از بعثت ايشان اينست كه مردم اطاعت ايشان نمايند و هر چه از اوامر و نواهى الهى به ايشان فرمايند امتثال كنند، اگر معصوم نگرداند ايشان را، منافى غرض از بعثت خواهد بود، و بر حكيم روا نيست فعلى كند كه منافى غرض او باشد. و اما منافى غرض بودن ، پس ظاهر است از عادات مردم كه هرگاه كسى ايشان را امر به نيكيها و نهى از بديها كند و خود خلاف آن را بعمل آورد، مواعظ او در مردم تاءثير نمى كند، بلكه اگر جمعى منصب پيشنمازى و وعظ داشته باشند كه نسبت به امامت عظمى و رياست كبرى قدرى ندارد و بعضى از صغاير بلكه بعضى از مكروهات از ايشان صادر شود، رغبت نمى كند نفوس اكثر خلق به اقتداى ايشان و استماع وعظ از ايشان ، چه جاى آنكه جميع كباير از ايشان صادر شود از زنا و لواط و شرب خمر و قتل نفس و غير اينها.

و آن بعضى از عامه كه تجويز صغاير كرده اند و تجويز كباير نمى كنند، كباير را معدودى مى دانند؛ بعضى هفت ، بعضى نه و بعضى ده مى دانند. بنا بر مذهب اين جماعت نيز لازم مى آيد كسى كه ترك نماز و روزه كند و دزدى و انواع فواحش را بعمل آورد و هميشه مشغول ساز شنيدن و لهو و لعب باشد، قابل خلافت كبرى و رياست دين و دنيا بوده باشد، و عقل هيچ عاقل اگر خود را از تعصب خالى كند تجويز اين نمى نمايد، و به تفصيلهاى ديگر قائل شدن ، خرق اجماع مركب است .

دوم آنكه : اگر از پيغمبر گناه صادر شود، اجتماع ضدين لازم مى آيد كه هم متابعتش ‍ بايد كرد و هم مخالفتش بايد نمود. اما اول ، از براى آنكه اجماعى است كه متابعت پيغمبران واجب است از براى اينكه حق تعالى فرموده است كه : بگو يا محمد كه : اگر خدا را دوست مى داريد مرا متابعت نمائيد تا خدا شما را دوست دارد ، و هرگاه ثابت شد در حق پيغمبر ما، در حق همه پيغمبران ثابت خواهد بود، زيرا كه كسى به فرق قائل نيست . و اما دوم ، زيرا كه متابعت گناهكار در گناه حرام است .

سوم آنكه : اگر گناهى از او صادر شود، واجب خواهد بود منع و زجر او و انكار كردن بر او از براى عموم دلائل امر به معروف و نهى از منكر و ليكن حرام است ، زيرا كه متضمن ايذاى پيغمبر است و ايذاى او حرام است به اجماع و به آن آيه كه ترجمه اش اين است : آنها كه آزار مى كنند خدا و رسول او را لعنت كرده است خدا ايشان را در دنيا و آخرت .

چهارم آنكه : اگر پيغمبر اقدام بر گناه كند لازم مى آيد كه اگر گواهى دهد رد كنند، زيرا كه حق تعالى مى فرمايد كه (ان جائكم فاسق بنباء فتبينوا) ، و ايضا اجماعى مسلمانان است كه شهادت هيچ فاسق مقبول نيست ، پس لازم مى آيد كه حالش از آحاد امت پست تر باشد با آنكه شهادتش را در دين خدا قبول مى كند كه اعظم امور است ، و او گواه خواهد بود بر خلق در روز قيامت ، چنانچه در قرآن فرموده است كه لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا .

پنجم آنكه : لازم مى آيد كه حالش از عاصيان امت بدتر باشد، و درجه اش از ايشان پست تر باشد، زيرا كه درجات ايشان در غايت رفعت و جلالت است ، و نعمتهاى خدا بر ايشان تمامتر است از ديگران به سبب اينكه برگزيده است ايشان را بر مردم ، و گردانيده است ايشان را امينان بر وحى خود، و خليفه هاى خود در زمين ، و غير اينها از نعمتها كه ايشان را ممتاز گردانيده است به آنها، پس مرتكب شدن ايشان معاصى را و اعراض نمودند ايشان از اوامر و نواهى الهى از براى لذت فانى دنيا فاحش تر و شنيع تر است از معصيت ساير مردم ، و هيچ عاقل التزام اين نمى كند كه درجه ايشان از ساير مردم پست تر باشد.

ششم آنكه : لازم مى آيد كه مستحق عذاب و لعنت و مستوجب سرزنش و ملامت باشد، زيرا كه حق تعالى مى فرمايد كه ( و من يعص الله و رسوله )كه ترجمه اش اين است كه : هر كه معصيت و نافرمانى كند خدا و رسول او را و تعدى نمايد از حدود او، داخل گرداند خدا او را در آتشى كه هميشه در آن باشد و او را است عذاب خوار كننده ، و باز فرموده است (الا لعنة الله على الظالمين ) ، و مستحق بودن پيغمبر خدا اين امور را باطل است بالبديهه و به اجماع مسلمانان .

هفتم آنكه : ايشان امر مى كنند مردم را به اطاعت خدا، پس اگر خود اطاعت خدا نكنند داخل خواهند بود در اين آيه (اتاءمرون الناس بالبر) كه ترجمه اش اين است كه : آيا امر مى كنيد مردم را به نيكى و فراموش مى كنيد نفسهاى خود را و حال آنكه شما تلاوت مى نمائيد كتاب خدا را، آيا تعقل نمى كنيد؟ ، و داخل بودن ايشان در اين آيه باطل است به اجماع

هشتم آنكه : خدا حكايت كرده است از شيطان كه گفت : بعزت تو سوگند كه همه را گمراه گردانم مگر بندگان تو از ايشان كه مخلصانند، پس اگر پيغمبرى معصيت كند، از گمراه كرده هاى شيطان خواهد بود، و از مخلصان نخواهد بود با آنكه اجماعى است كه پيغمبران از مخلصانند ، و آيات نيز دلالت دارد بر اين .

نهم آنكه : اگر عاصى باشند، از ظالمان خواهند بود، و حق تعالى فرموده است كه (لا ينال عهدى الظالمين ) يعنى : نمى رسد عهد امامت و پيغمبرى به ستمكاران ، و دلايل بر اين مدعا بسيار است و اين كتاب گنجايش ذكر آنها را ندارد ، و انشاء الله بسيارى از آن در كتاب امامت مذكور خواهد شد.

و به سند معتبر منقول است كه : حضرت امام رضا عليه السلام براى ماءمون شرايع دين اماميه را نوشت و در آنجا فرموده است كه : حق تعالى واجب نمى كند اطاعت كسى را كه داند مردم را اغوا مى كند و گمراه مى گرداند، و اختيار نمى كند از بندگانش ‍ كسى را كه داند كافر به او و به عبادت او خواهد شد و اطاعت شيطان خواهد نمود، و ترك اطاعت او خواهد كرد.

و به اسانيد معتبره منقول است كه : آن حضرت مكرر در مجلس ماءمون اثبات عصمت انبيا به دلايل و براهين نمودند، و علماى مخالفين را ساكت گردانيدند ، چنانچه بعد از اين متفرق مذكور خواهد شد.

و به سند معتبر منقول است كه : حضرت صادق عليه السلام براى اعمش بيان فرمود شرايع دين را از اصول و فروع ، از جمله آنها فرمود كه : پيغمبران و اصياى ايشان را گناه نمى باشد، زيرا كه ايشان معصوم و مطهرند.

و در كتاب سليم بن قيس مذكور است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه : حق تعالى براى اين امر فرموده است به اطاعت اولو الامر زيرا كه ايشان معصوم و مطهرند از گناهان و امر به معصيت نمى كنند.

و به سند معتبر منقول است كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام در تفسير قول خداوند عالميان ( لا ينال عهدى الظالمين ) فرمود: يعنى امام ، ظالم و ستمكار نمى تواند بود.

و در حديث معتبر ديگر حضرت صادق عليه السلام فرمود در تفسير اين آيه كريمه كه : يعنى سفيه ، پيشواى متقى و پرهيزكار نمى تواند بود.

و اما سهو و نسيان انبيا و اوصيا، پس عدم تجويز آن در امرى كه متعلق به تبليغ رسالت باشد اجماع جميع مسلمانان است ، و در غير آن از عبادات و ساير امور دنيويه اكثر علماى عامه تجويز كرده اند، و اكثر علماى شيعه منع كرده اند. و ظاهر كلام اكثر علما آن است كه عدم تجويز اين نوع سهو بر ايشان نيز اجماعى علماى اماميه است . و خلاف ابن بابويه و شيخ قدس سره قدح در اين اجماع نمى كند، چون معروف النسبند. و از كلام بعضى ظاهر مى شود كه اين مساءله اجماعى نباشد، و احاديث بسيار كه دلالت بر وقوع سهو از ايشان مى كند و وارد شده است ، حمل بر تقيه كرده اند. و از بعضى اخبار مستفاد مى شود كه بر ايشان سهو و خطا و زلل روا نيست ، و ادله عقليه و نقليه بر اين اقامه نموده اند، و عمده دلايل آن است كه موجب تنفر طبايع از ايشان مى گردد، و اين منافى غرض بعثت است ؛ چنانچه اگر فرض كنيم كه پيغمبرى سهوا نماز را ترك كند، و ماه رمضان باشد و روزه را فراموش كند و نگيرد، و نبيذ را فراموش كند كه اين نبيذ است و بخورد و مست شود، بلكه العياذ بالله يكى از محارم خود را از روى فراموشى جماع كند، بسى ظاهر است كه با مشاهده اين احوال كم كسى اعتماد بر قول و اعتنا به شاءن او مى كند. و ايضا معلوم است از عادات مردم ، كسى را كه مكرر سهو نسيان از او مشاهده مى كنند، اعتماد بر قول و خبر او نمى كنند، مگر آنكه ايشان دعوى كنند كه چون به اين حد برسد ما تجويز نمى كنيم ، و ليكن قولى به فرق نيست .

و هر چند دلايل عمصت اوثق و به اصول اوفق است و اخبار معارضه به مذاهب عامه اوفق است ، و ليكن چون روايات معارضه وفورى دارد، دور نيست كه توقف در اين باب احوط و اولى باشد؛ و بعضى از تحقيق اين مطلب در كتاب احوال حضرت خاتم النبيين صلى الله عليه و آله و سلم بيان خواهد شد ان شاء الله تعالى .

أینَ المُنتَظَر بازدید : 421 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)
بسم الله الرحمن الرحيم
حيوة القلوب مرده دلان به وادى ضلالت و حرمان به حمد خداوند بى مانندى است كه مقربان درگاه احديتش به زبان بى زبانى اداى شكر نعمتهاى بى منتهاى او نموده اند. و به قدم اقرار به عجز و ناتوانى وادى نامتناهى ثناء او پيموده اند، و شفاء صدور مستمندان بيمارستان حيرت و هجران به نواى غم زداى عندليب چمن ستايش ‍ هدايت بخشى است كه در گلشن ايجاد هر غنچه را كتابى از معرفت خويش در جيب نهاده و هر شاخى را اوراق بسيار از دفتر شناسائى خود دست داده ، اگر چنار است دستش به تضرع و افتقار به درگاه عالم اسرار گشاده ، اگر بيد است واله قدرت بى زوالش گرديده و سر به سجده تعظيم و تمجيد نهاده و دريا به خروش حمد و ثنايش تر زبان گرديده ، از صفحات امواج ، سفينه از وصف جلالش در كف گرفته ، براى مطالعه سواد خوانان خط صنايع جهان آفرين به سر انگشت نسيم ورق مى گردانند، صحرا كمر گشوده بر مسند كوه پشت داده ، از مداد شجر و سبزه و شقايق مجموعه مفصل الحقايق در دامن گذاشته ؛ به الوان نغمات دلنشين ، بدايع خلق صانع سماوات مجموعه مفصل الحقايق در دامن گذشته ؛ به الوان نغمات دلنشين ، بدايع خلق صانع سماوات و ارضين را به مسامع قلوب ارباب يقين مى رساند، كما قال عز من قائل و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم .
زهى لطف كامل و فضل شاملش كه براى هدايت سالكان مسالك نجات راهنمائى گم گشتگان مهالك ضلالت بر شوارع دين از انبياء عالى شاءن ، اعلام رفيعه ساخته ، و بر مشارع يقين از اوصياء رفيع مكان ، منابر منيعه پرداخته است ، و هر يك را به حليه اخلاق عليه و آداب سنيه زيور داده ، براى دفع عساكر وساوس شياطين و شهاب ملحدين به جنود معجزات قاهره و براهين مؤ يد گردانيده ، فله الحمد على ما اسبغ علينا من نعمائه و ارسل الينا من رسله و حججه فى ارضه و سمائه و له الشكر على ما عجزنا عن احصائه من قسمة آلائه .
ضياء بصاير ارباب يقين ، جلاى مسامع مقربين ، به مطالعه و استماع فضايل و مناقب سرورى است كه در طى مراحل و قطع منازل اصلاب طاهره و ارحام طيبه ، افواج انبيا و رسل ، ديده عرفان خويش را به كحل الجواهر غبار مركب همايونش جلا مى دهند، از وفور اشعه انوار جلالش ديده شان از مطالعه جبين اظهرش خيره گرديده ، در مرآت عرش انور، عكس جمالش را مشاهده مى نمودند.
و درود متواتر الورود و صلوات نامعدود بر آن خلاصه عالم ايجاد و شفيع يوم معاد، اعنى مفخر انبيا و زبده اصفيا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم و آل بى مثالش ، كه در يكتاى محبت و گوهر گرانبهاى ولايتشان درة التاج هر ملك مقرب و حرز بازوى هر پيغمبر مرسل گرديده ، و عروق شجره معرفت قدر منزلتشان در رياض قلوب صافيه و حدائق صدور زاكيه ارباب عرفان و اصحاب ايقان دويده ، اگر مسبحان افلاك و مهندسان تخته خاك در مقام عدد مناقب بى انتهاى ايشان در آيند، هر آينه سبحه انجم فرو ريزد و ريگ صحرا و قطره دريا و ذره هوا به آخر رسد، و هنوز عشرى از اعشار و اندكى از بسيار احصا نكرده باشند، پشت افلاك خميده احسان ، و كره خاك غريق امتنان ايشان است ، خشت زمين را به نام نامى ايشان ساختند، و سراپرده عرش را براى انوار ايشان افراختند فوج ممكنات را از ظلمت آباد عدم به روشنائى قنديل انوار ايشان قدم در ساحت وجود نهادند. و اگر وجود فايض الوجود ايشان نبودى ، احدى از طفلان مواليد از آباء علوى و امهات سفلى نزادندى ، فصلوات الله عليهم اجمعين ابد الآبدين و لعنة الله على اعدائهم دهر الداهرين .
اما بعد، خامه تراب اقدم طالبان شاهراه هدايت ، و مجتنبان مهامه حيرت و غوايت محمد باقر بن محمد تقى عفى الله عن جرايهما، به زبان شكستگى و انكسار، بر صحايف ضماير صافيه ارباب يقين و مرآت قلوب نيره خلاصه مؤ منين ، تحرير و تصوير مى نمايد كه : چون اين حقير خاكسار، ذره بى مقدار در عنفوان جوانى به رهنمونى هدايات ربانى از ظلمات علوم جهالت اثر،و كتب ضلالت ثمر، منزجر گرديده ، عنان عزيمت به صوب عين الحياة جاودانى ، يعنى تتبع اخبار و تفحص آثار اهل بيت اخيار سيد ابرار عليهم صلوات الله الملك الغفار، كه ينابيع علوم يزدانى و معارف سبحانى و معادن جواهر حقايق ربانى مصروف و معطوف گردانيدم و عمده احاديث و آثار ايشان كه بعد از تتبع بسيار بدست آمده بود در كتاب بحار الانوار جمع نمودم .
در اين ولا جمعى از برادران ايمانى و دوستان روحانى از اين قليل البضاعه استدعا نمودند كه آنچه از آن كتاب جامع الابواب متعلق به تواريخ ، احوال و معجزات و مكارم اخلاق و محاسن صفات و احوال و غزوات حضرت سيد البشر صلى الله عليه و آله و سلم و دلايل امامت و خلافت و اطوار حميده و آداب پسنديده حضرات ائمه اثنا عشر و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليهم اجمعين بوده باشد، به لغت فارسى ترجمه نمايم ، تا جميع طوايف الانام سيما جمعى از عوام را كه از فهم لغت عربى عاجزند از آن بهره مند گردند، و براى تاءكيد حصول اين ماءمول و اجابت اين مسؤ ول ، چنين تقرير مى كردند كه كتبى كه به لغت فرس در اين ابواب تاءليف شده است ، اكثر احاديث آنها را از كتب مخالفين دين اخذ نموده اند، نسبت خطاها و لغزشهاى عظيم به انبياى عظيم الشاءن و اوصياى جليل القدر ايشان داده اند، كه اخبار معتبره اهل بيت رسالت عليهم السلام ناطق است بر برائت ساحت عصمت ايشان از امثال آنها، و بعضى با عدم تتبع وافى و تفحص شافى متوجه اين امر گرديده اند و از بسيار اندكى ايراد كرده ، و از دريا به قطره اى قناعت نمودند، و رتبه تمييز ميان صحيح و سقيم و غث و سمين اخبار منقوله و احاديث متداوله و اقوال متنوعه و اكاذيب مختلفه را نداشته اند، و بر تو لازم است كه به جهت اداى شكر نعمت ايزدى ، چنين كتاب عالى تاءليف نمائى كه فيضش عام ، و نفعش تمام بوده باشد.
بناء على هذا هر چند در اين وقت ، به اعتبار وفور عدائق و كثرت شواغل و علايق ، تمشيت اين امر از اين حقير در غايت صعوبت و اشكال مى نمود، اما چون اجابت مسؤ ول ايشان به جهت رعايت حقوق اخوت ايمانى لازم مى دانست كه تشييد اساس ‍ تصديق و يقين نبوت اشرف مرسلين و امامت ائمه طاهرين صلوات الله عليه و عليهم اجمعين كه عمده اصول دين مبين و اهم مقاصد مؤ منين است و تفكر در احوال و تواريخ انبيا و اوصيا كه مقربان درگاه احديت و محرمان سرادق صمديتند، و تذكر اخلاق سنيه و اطوار مرضيه و محن و مصايب و بلايا و نوايب ايشان و استماع معجزات وافيه و براهين شافيه ايشان در تقويت ايمان و يقين و رام گردانيدن نفس ‍ اماره و انزجار او از شهوات دنيه نشاءة فانيه ، و ميل فرمودن او به متابعت سنن مرسلين و آداب صالحين تاءثير عظيم دارد، چنانچه جناب اقدس ايزدى تعالى شاءنه در قرآن مجيد براى اصلاح متمردان و هدايت غاويان ، اين طريقه مستقيمه را مسلوك داشته .
و ايضا موجب صرف قلوب ، و استماع اكثر خلق از قصص باطله و اساطير كاذبه كه قلوب عامه جهال را تسخير نموده اند، مى گردد، لهذا استمداد توفيق از جناب اقدس ‍ ايزدى جل و علا و اقتباس هدايت از مشكاة انوار انبياء و اوصياء عليهم الصلوات و التحية و الثناء كرده ، شروع در تاءليف كتاب مزبور نموده ، و چون ترجمه جميع آنچه در كتاب كبير مندرج گرديده بود،موجب تطويل كتاب و تكثير ابواب مى گرديد، و در اين زمان كه همت اكثر ناس از تحصيل كتب مطوله هر چند كثير الفايده باشد قاصر است ، بنابراين اختصار مى نمايد بر ترجمه آنچه از احاديث ، اوثق و اقوى بوده باشد، و با اتفاق اكثر مضامين چند روايت ، به يكى اكتفا مى نمايد تا فايده اش جليل و مؤ ونت تحصيلش قليل بوده باشد.
و چون موضوع اين كتاب مستطاب ، بيان فضائل و كمالات و مناقب و معجزات و تواريخ حالات اجداد كرام و آباء فخام عالى نسبى است كه چراغ دودمان عزتش از قنديل انوار مثل نوره كمشكوة فيها مصباح افروخته ، و فروغ اشعه جلالش در فضاى بى انتهاء توصيف قدرش طاير انديشه اجناح ارتباح سوخته ، اعنى شاه آگاه و الا جاه ، سپهر بارگاه ، انجم سپاه ، سليمان نشان ، دارا دربان ، رعيت پرور، عدالت گستر، نهال رعناى بوستان صفوت و خلافت ، سرو زيباى چمن ابهت و جلالت ،و جهان بخش دريا نوال ، سايه راءفت حضرت پرورگار ذوالجلال در باب بيت الحرام ، دولت و اقبالش آشيان كبوتران حرم ، دعاهاى بيريائى ساحت حريم رفعت و جلالش معتكف دلهاى پاك طينتان خالص الولا، نسبت بحر بى انتها به كف دريا نوالش نسبت كف و دريا و نمايش خورشيد انور در فضاء راى اظهرش ، چون نمايش ذره اى از بيضا، نسبت تيغ خورشيد مثالش هلال در اوج اقبال بر خويش ‍ مى بالد، و به گمان كمان رفيع مكانش قوس و قزح به رنگ آميزى خجلت مى كاهد، خورشيد پاك گوهر اگر از رشك چتر نيك اخترش غمگين نگرديدى ، در فراش ‍ گلگون شفق به خون دل خويش ننشستى و سر اندوه بر بالين افق نگذاشتى و چرخ بى قرار كه از رفعت ايوان رفيع بنايش چاك در جگر نگذاشتى ، روزى هزار دور بر گرد سر چاكران بزمش گرديده منت داشتى ، اطلس افلك بطانه سايبان ايوان جلالش و منطقه بروج كمربند يساولان مجلس بهشت مثالش ، سليمان شكوهى كه هدهد ناطقه در مديحش الكن و مرغ و ماهى را قلاده انقيادش در گردن است ، وصيت قهرش بساط بر هوا گسترده ، در اطراف جهان نداى روح رباى الا تعلوا على و اءتونى مسلمين به مسامع سلاطين زمان رسانيده ، و مرغان فصيح بيان توصيف لطفش نامهاى محبت طراز بر پر اقبال بسته ، از روزنه دلها به جانهاى ساكنان اكناف جهان فرمانها دوانيده ، طغراى يرليغ بليغش انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم سرمشق طبع قويمش حريص عليكم بالمؤ منين رؤ وف رحيم ، قدم عقل دانا بر صرح ممرد ثناى آن ، نتيجه يكه تاز ميدان لافتى در تزلزل و انديشه دانشوران در احصاء فضايل بى انتهاء آن نوباوه بوستان (هل اتى ) ، از روى عجز در تاءمل مفخر سلاطين زمان و مشيد قوانين عدل و احسان ، رافع الويه ملت بيضا، و مؤ سس ‍ قواعد شريعت ، غر الملك الملوك القاهره و كاسر اعناق اكاسره ، رافع لواى دين ، قامع اطماع الملحدين ، مؤسس اساس الايمان ، قالع عروق الكفر و الطغيان ، معدن الفتوة و الكرامة و سليل النبوة و الامامة السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالفتح و النصر و الظفر السلطان سليمان ، مد الله اطناب دولته الى ظهور صاحب الزمان و جعله من انصاره و اعوانه ، عليه و آله آبائه صلوات الله الرحمن .
لهذا ديباچه آن را به نام نامى و القاب گرامى آن اعلى حضرت مزين و موشح گردانيد و با وجود عدم قابليت به نظر اقدس آن سليل نبوت رسانيد، تا موجب رفعت قدر و علو پايه اين تحفه فرومايه گردد، تا ظهور تاءثير صبح نشور ثواب خواندن و شنيدن و نوشتن و ديدن آن پروردگار فرخنده آثار، آن برگزيده رحيم غفور، عايد شود.
و چون مطالعه اين موجب حيات ابدى دلهاى اهل ايمان مى گردد، آن را به حيوة القلوب مسمى گردانيده ، و مرتب به چهار كتاب ساخت ، و على الله توكلت و حسبى الله و نعم الوكيل
حيوة القلوب مرده دلان كتاب اول : در بيان تاريخ ، احوال و صفات و معجزات و علوم و معارف مقربان ساحت قرب حضرت ذوالجلال ، از انبياء عظام و اوصياى كرام و بعضى از بندگان شايسته خداىتعالى و احوال بعضى از پادشاهان كه از زمان حضرت آدم تا قريب به زمان بعثت حضرت خاتم الانبياء بوده اند و در آن چند باب است...
أینَ المُنتَظَر بازدید : 198 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)
قوله تعالي (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) (النور:55)

خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده ‏اند وعده مى دهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد ، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده ، پابرجا و ريشه‏ دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى‏كند ؛ آن چنان كه تنها مرا مى‌پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت . و كسانى كه پس از آن كافر شوند ، آنها فاسقانند .

مرحوم طبرسى در ذیل آیه مى‏گوید: از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: "انها فى المهدى من آل محمد"، این آیه درباره مهدى آل محمد (صلی الله علیه و آله) میباشد
مهدی عجل الله در قرآن

در قرآن، آيات بسيارى وجود دارد كه به شهادت روايات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(عليه السلام) و قيام جهانى او نازل گرديده است.

در كتاب شريف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(عجل الله تعالی فرجه)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سيد هاشم بحرانى و با بهره گيرى از دهها جلد كتب تفسير و حديث، تأليف گرديده، مجموعاً (132) آيه از آيات كريمه قرآن ذكر شده كه در ذيل هر كدام يك يا چند روايت در تبيين كيفيت ارتباط آيه با آن حضرت(عليه السلام)، نقل شده است.
مهدی عجل الله در قرآن
در اينجا به ذكر چند روايت در اين مورد، بسنده مى كنيم:

1 ـ امام صادق (عليه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدّين كلّه و لو كره المشركون»(1) فرمود:

«به خدا سوگند! هنوز تأويل اين آيه نازل نشده است و تا زمان قيام قائم (عليه السلام) نيز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (عليه السلام)به پا خيزد، هيچ كافر و مشركى نمى ماند مگر آنكه خروج او را ناخوشايند مى شمارد.»(2)

2 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره آيه شريفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» (3) فرمود:

«زمانى كه قائم(عليه السلام) قيام نمايد، دولت باطل از بين خواهد رفت.»(4)

3 ـ امام صادق (عليه السلام) در بيان معناى آيه كريمه «و لقد كتبنا فى الزبور من بعدالذكر أن الأرض يرثها عبادى الصّالحون»(5) فرمود:

«تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شايسته خدا كه وارثان زمين هستند، حضرت قائم(عليه السلام) و ياران او مى باشند.» (6)
مهدی عجل الله در قرآن
4 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذين إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة...»(7) فرمود:

«اين آيه درحق آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(عليه السلام)و ياران او كه خداوند شرق و غرب زمين را تحت سلطه آنان قرار مى دهد و به وسيله آنان دين را پيروز گردانده و بدعتها و باطلها را مى ميراند.»(8)

5 ـ امام سجاد(عليه السلام) زمانى كه اين آيه شريفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الّذى ارتضى لهم و ليبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدوننى و لايشركون بى شيئاً» (9) فرمود:

«به خدا سوگند! آنان شيعيان ما اهلبيت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمين و اقتدار بخشيدن به دين را ـ به وسيله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى اين امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)در باره اش فرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمين را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»(10)
مهدی در قرآن
6 ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آيه «أمّن يجيب المضطرّ اذا دعاه و يكشف السّوء و يجعلكم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است كه چون در مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزارد و فرج خويش از خدا بخواهد، خداوند دعايش را اجابت كند و بديها را برطرف سازد و او را در زمين خليفه قرار دهد.»(12)

مهدی در قرآن


پي نوشت:

ـ سوره توبه، آيه 33 اوست خدايى كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرو فرستاد تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند اگرچه ناخوشايند كافران باشد.

2ـ كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ، ج 2 ،ص 670.

3 ـ سوره اسراء، آيه 81 ، بگو حق آمد و باطل از بين رفت، همانا باطل نابود شدنى است.

4 ـ الروضة ، ص 287.

5ـ سوره انبياء ، آيه 105،به راستى بعد از ذكر، در زبور نوشتيم كه بندگان صالح من وارثان زمين خواهند بود.

6ـ تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 77.

-7سوره حج، آيه 41، كسانى كه اگر آنان را در زمين قدرت بخشيم نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند.

8ـ تأويل الآيات الظاهرة ، كتاب خطى.

9 ـ سوره نور، آيه 55 ،خدا به مؤمنان و شايستگان شما وعده داده كه آنان را در زمين همچون پيشينيان خلافت بخشد و دين مورد رضايت خود را براى آنان تمكين و اقتدار دهد و ترس آنان را به امنيّت تبديل كند تا مرا بپرستند و شرك نورزند.

10 ـ تفسير عياشى، ج 3، ص 136.

11 ـ سوره نمل، آيه 62 ، جز خدا كيست كه دعاى درمانده واقعى را اجابت كند و بلاء را رفع نمايد و شما را خلفاى زمين قرار دهد؟

12 ـ تفسير قمى ـ ج 2 ص 129.
مهدی عجل الله در قرآن

آقا خييلي تنهاست برای خدا بيايید برای ظهورش دعا كنيم

اللهم عجل لولیک الفرج
أینَ المُنتَظَر بازدید : 214 پنجشنبه 03 بهمن 1392 نظرات (1)
پيشگفتار
اكنون كه نزديك به دوازده قرن از عصر ائمه معصومين عليهم السلام مى گذرد، و عالم در دوران غيبت كبراى حجت خدا و امام دوازدهم بسر مى برد، و امتها در انتظار آن مصلح حقيقى جهان نشسته و چشم به ظهور عدالت گستر گيتى مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف دوخته اند؛ آنچه كه در اين دوران طولانى توانسته است آن خلاء ظاهرى را تا حدودى جبران كرده و از گمراهى ها و انحرافات و همچنين از دلهره ها و نگرانيها بمقدار زيادى بكاهد و آرامش و سكون را جايگزين اضطراب و تشويش نمايد، سه عامل بوده است :
1 قرآن كريم كه انس گرفتن با آن و تلاوتش باعث نشاط روح و روان و شفاى جسم و جان مى گردد و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا.
  گفتار و سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام كه در سخن و حديث آنان نورى وجود دارد كه بر اعماق جان انسانها مى تابد و زنگار آينه دل را مى زدايد كلامكم نور و امركم رشد
 علماء و دانشمندانى كه در دروان غيبت آمده و محصول عمر و ثمره وجود خود را براى آيندگان در قالب تاءليفات و نوشته ها بجاى گذارده اند كه آنان با سيره و روش ‍ خود در زمان حياتشان مرشد و هدايتگر جامعه و مردم بوده و نيز با تدوين و تاءليف و كتبى كه از آنها به يادگار مانده است نسبت به نسلهاى آينده نقش هدايتى خود را ايفاء كرده اند.
اميرالمؤ منين عليه السلام به كميل بن زياد فرمود: هلك خزان الاموال و هم احياء و العلماء باقون ما بقى الدهر، اعيانهمه مفقودة و امثالهم فى القلوب موجودة جمع كنندگان ثروت اگر چه به ظاهر زنده اند، ولى در واقع آنان هلاك شدند بر خلاف دانشمندان كه جاويد هستند و هميشگى ، پيكر آنان از ديده ها پنهان و خاطره و ياد آنها در دلها موجود است .
تلاشهاى علماء و دانشمندان شيعه در طول غيبت كبرى در زمينه هاى مختلف علوم مانند علم تفسير، كلام ، فقه ، حديث ، اخلاق ، رجال ، درايه و تراجم امروز بصورت مجموعه اى وسيع و گسترده از نوشته ها و كتابهايى در اختيار علاقمندان و پيروان مكتب راستين اسلام و تشيع قرار گرفته است ،
براستى اگر كوششهاى شبانه روزى و بى وقفه محدثان و راويان و دانشمندان و علماء نبود، اين منابع كه امروز در اختيار ماست چه مى شد؟!از اين رو مى بينيم كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: كسى را همانند زراره و ابوبصير و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه نيافتم كه ذكر ما و احاديث پدرم را احياء نمايد .
و باز فرمود: خدا زراره را رحمت كند، اگر او نبود آثار نبوت و احاديث پدرم از ميان رفته بود .
بهر حال نقش علماء و راويان احاديث در حفظ و نگهدارى آثار دين و دفاع از آنها و رساندن اين آثار به آيندگان با تاءليف و تدوين ، نقشى است انكارناپذير، و حقوقى را براى آنان بر طالبان علم و حقيقت ايجاب مى كند.
علامه مجلسى  
در اين راستا از جمله دانشمندان و شخصيتهاى برجسته جهان تشيع و از چهره هاى بارز و مشهور علماء شيعه در قرن يازدهم و اوائل قرن دوازدهم هجرى ، علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليه است .
نام او محمد باقر ملقب به مجلسى است ، و تاريخ ولادت او بنابر آنچه در مقدمه كتاب بحار الانوار از مرآة الاحوال نقل شده است ، سال 1038 هجرى قمرى بوده است، ولى مرحوم نورى در كتاب فيض القدسى از كتاب وقايع الايام و السنين تاريخ ولادت او را سال 1037 هجرى قمرى ذكر كرده است .
والد علامه مجلسى  
والد علامه مجلسى مرحوم محمد تقى فرزند مقصود على است ، او بنا بر گفته مرحوم اردبيلى يگانه عصر و زمان خود بوده است ، شخصيت و جلالت و همچنين تبحر او در علوم نياز به بيان ندارد، و تعبيرات درباره منزلت او قاصر است از اينكه بتواند منعكس كننده شخصيت و مقام والاى آن عالم ربانى باشد.
او پرهيزكارترين ، زاهدترين ، متقى ترين و عابدترين اهل زمان خود بوده ، و بيشتر اهل آن زمان از خواص و عوام از فيوضات دينى و دنيوى او بهره مى بردند، يكى از خدمتهايى كه به اهل بيت عليهم السلام انجام داد اين است كه اخبار ائمه معصومين عليهم السلام را در اصفهان نشر داد.
از تاءليفات او: شرح عربى و نيز شرح فارسى بر كتاب من لا يحضره الفقيه ؛ كتاب حديقة المتقين ؛ شرح بعضى از كتابهاى تهذيب الاحكام ؛ و رساله اى در افعال حج و رساله اى در رضاع
او در سال 1070 در سن 67 سالگى وفات يافت .
مرحوم ملا محمد تقى مجلسى از مكتب اساتيدى همانند شيخ بزرگوار بهاء الدين عاملى و علامه زاهد مولى عبدالله شوشترى بهره برد، و پس از فراغت از تحصيل راهى نجف اشرف گرديد و به رياضت نفس و تصفيه باطن و تهذيب اخلاق مشغول گرديد و براى او مكاشفات و رؤ ياهاى حسنه اى بوده است .
پدرش مولى مقصود على مردى بصير و پرهيزكار و مروج مذهب شيعه اثنى عشرى بوده و اشعار زيبا و بديعى سروده است ، و چون داراى حسن محاضرت و مجالست بود لذا او را مجلسى لقب دادند، و اين لقب در فرزندان او باقى ماند.
مادر مولى محمد تقى عارفه مقدسه صالحه دختر عالم جليل كمال الدين درويش ‍ محمد بن الشيخ حسن عاملى كه از بزرگان ثقات علماء است و از محقق بزرگوار شيخ على كركى روايت مى كند، و از مناقب الفضلاء نقل شده است كه مولى كمال الدين اهل عبادت و زهد بوده است و در نطنز مدفون است و براى او قبه اى است معروف . مرحوم شيخ يوسف بحرانى گفته است : او اول كسى بود كه در عصر دولت صفويه حديث را در اصفهان نشر داد.
علامه مجلسى از ديدگاه علماء  
از آنجا كه براى ارزيابى هر چيزى بايد به آگاهان و اهل خبره و كسانى كه تخصص ‍ در آن رشته دارند، مراجعه كرد، ما نيز براى دستيابى و نيل به ابعاد شخصيت والاى علامه مجلسى و آگاهى از مرتبه ، علم ، دانش و ديگر ويژگيهاى اين فرزانه دهر و عالم عاليمقام ، به گفتار و اظهار نظر و تعبيرات زيادى كه از علماء و دانشمندان معاصر و يا پس از او به ما رسيده است ، مى پردازيم ، و ابتدا به آنچه از علماى معاصر او درباره اين عالمه جليل بيان كرده اند مى نگريم :
  مرحوم اربيلى صاحب كتاب جامع الرواة كه بنا بر تصريح خودش اجازه روايت دارد درباره او چنين مى گويد: محمد باقر فرزند محمد تقى مقصود على ملقب به مجلسى ، استاد و شيخ ما و شيخ اسلام و مسلمين و خاتم المجتهدين است ؛ او امام ، علامه ، محقق ، مدقق ، جليل القدر، عظيم الشاءن ، رفيع المنزله ، وحيد العصر، فريد الدهر، ثقة ، ثبت ، عين ، كثير العلم و جيد التصانيف است . امر او در علو قدر، عظمت شاءن ، بلندى مرتبه ، تبحر در علوم عقليه و نقليه ، دقت نظر، صائب بودن راءى ، وثاقت ، امانت و عدالت مشهورتر است از آنكه ذكر شود، و فوق اين تعبيرات است ؛ فيض او و والدش چه در زمينه امور دنيوى و چه اخروى به اكثر مردم از عام و خاص رسيده است ؛ جزاه الله تعالى افضل جزاء المحسنين . او داراى كتابهاى نفيس و بسيار خوبى است كه مرا اجازه داد از تمام آن كتابها روايت كنم .
  معاصر ديگر او شيخ محمد بن حسن حر عاملى صاحب كتاب وسائل الشيعة درباره آن بزرگوار چنين مى گويد: محمد باقر فرزند مولاى ما محمد تقى مجلسى عالم ، فاضل ، ماهر، محقق ، مدقق ، علامه ، فهامه ، فقيه ، متكلم ، محدث ، ثقة ثقة ، جامع محاسن و فضائل ، جليل القدر، عظيم الشاءن اطال الله بقاءه ؛ براى او مؤ لفات سودمند بسيارى است .
  امير محمد صالح خاتون آبادى درباره او مى گويد: مولانا محمد باقر مجلسى نور الله ضريحه الشريف ، او از بزرگترين اعاظم فقهاء و محدثين و علماى اهل دين است ، و در فنون فقه ، تفسير، علم حديث ، رجال ، اصول كلام و اصول فقه بر ساير فضلاء فائق آمد، و بر گروهى از علماء مقدم بود بطورى كه احدى از متقدمين از اهل علم و عرفان و متاءخرين آنان از نظر جلالت و عظمت به مرتبه او نرسيدند و جامعيت اين مرد الهى را نداشتند.
و اما از شخصيتهائى كه پس از علامه مجلسى آمده اند و از او با عظمت ياد كرده و مراتب علمى و كمالات او را اذعان داشته و بر شمرده اند، مى توان به بعضى از آنان اشاره كرد:
1 علامه طباطبائى بحر العلوم در اجازه اى كه به سيد بزرگوار سيد عبدالكريم داده است مرحوم علامه مجلسى را چنين ثنا گفته است : خاتم المحدثين و ناشر علوم شريعت ، عالم ربانى و نور شعشعانى ، خادم اخبار ائمه اطهار و غواص بحار الانوار دائى ما علامه محمد باقر كه شكافنده علوم دين است .
2 محقق كاظمى درباره علامه مجلسى مى گويد: او منبع فضائل و اسرار حكمت و غواص بحار الانوار و استخراج كننده گنجينه هاى اخبار و رموز آثار، شخصيتى كه همانند او در اعصار و ادوار ديده نشده است ، او كشف كننده انوار تنزيل و اسرار تاءويل و حل كننده معضلات احكام و مشكلات فهم ها با بهترين طريق و نيكوترين دليل بوده است .
3 محدث نورى صاحب كتاب مستدرك الوسائل از علامه مجلسى چنين ياد مى كند كه : توفيقى كه براى اين شيخ معظم له حاصل شده است براى احدى در اسلام ميسر نگرديده است از ترويج مذهب و اعلاى كلمه حق و شكستن قدرت و صولت بدعتگزاران و قلع و قمع كننده دستاوردهاى ملحدين و زنده كننده سنتهاى فراموش شده دين و نشر دهنده آثار پيشوايان مسلمين به طرق و راههاى متعدد و شكلهاى مختلف كه بهترين آنها تصانيف و كتبى است كه در ميان مردم شايع و روز و شب اصناف از عالم و جاهل ، خاص و عام ، عربى و عجمى از آنها بهره مى برند، و از مجلس او گروه زيادى از فضلاء بيرون آمده اند كه تلميذ بزرگ او ملا عبدالله اصفهانى تعداد آنها را هزار نفر ذكر كرده است .
4 علامه نورى از بعضى از شاگردان صاحب جواهر رحمة الله نقل مى كند كه گفت : استاد ما شيخ الفقهاء صاحب كتاب جواهر الكلام روزى در مجلس بحث و تدريس خود فرمود: ديشب در عالم رؤ يا مجلس عظيم و با شكوهى را ديدم و جماعتى از علماء در آن حضور داشتند و دربانى كنار درب آن مجلس بود، من از او اذن گرفتم و او مرا وارد مجلس نمود، ديدم تمام علماء از متقدمين و متاءخرين در آن مجلس جمع بودند و علامه مجلسى در صدر آن مجلس بود، من در شگفت شدم و از آن دربان سؤ ال كردم از علت تقدم علامه مجلسى بر ديگران ، او در پاسخ گفت : او نزد ائمه عليه السلام معروف است .
مشايخ و اساتيد او  
از جمله مشايخ و اساتيد علامه مجلسى مى توان به اين علماى بزرگوار اشاره نمود:
1 - عالم و فاضل بزرگوار ابوالشرف اصفهانى .
2 مولى حسنعلى تسترى فرزند ملا عبدالله اصفهانى .
3 قاضى امير حسين .
4 مولى خليل قزوينى متوفاى 1089، شارح كتاب كافى .
5 فاضل صالح شيخ عبدالله فرزند شيخ جابر عاملى .
6 سيد شرف الدين على بن حجة الله بن شرف الدين طباطبائى شولستانى متوفاى 1060، مؤ لف كتاب توضيح المقال .
7 سيد نور الدين على بن على بن الحسين موسوى عاملى متوفاى 1068، كه بوسيله نامه اجازه اى را براى علامه فرستاده ، و مجاور بيت الله الحرام بوده است ؛ او صاحب كتاب الفوائد المكية مى باشد و شرحى بر مختصر النافع و شرحى بر اثنى عشريه شيخ بهائى دارد.
8 شيخ على فرزند شيخ محمد فرزند حسن فرزند شهيد ثانى ، متوفاى 1103، صاحب شرح كافى و الدر المنثور .
9 سيد على خان فرزند سيد نظام الدين شيرازى ، شارح صحيفه سجاديه و كتاب صمديه و صاحب كتاب سلافة العصر و درجات الرفيعة فى طبقات الامامية و انوار الربيع فى انواع البديع و ديگر تصانيف ، او در سال 1120 وفات يافته است .
10 سيد فيض الله فرزند سيد غياث الدين محمد طباطبائى قهپائى .
11 مولى محمد تقى مجلسى والد معظم خود علامه ، كه در سال 1070 وفات يافته است .
12 سيد رفيع الدين محمد بن حيدر حسينى طباطبائى ، صاحب حاشيه بر اصول كافى و حاشيه بر شرح اشارات و حاشيه بر مختلف و حاشيه بر صحيفه كامله و تاءليفات ديگر.
13 عالم فاضل امير محمد قاسم قهپائى .
14 عالم صالح محمد شريف فرزند شمس الدين رويدشتى اصفهانى ، او پدر حميده كه صاحب كتاب رياض العلماء او را از زنان عالمه و عارفه بر شمرده و گفته است كه آشنا به علم رجال بوده و حواشى و تدقيقاتى دارد بر كتب حديث مثل استبصار و ديگر كتب حديث كه دلالت بر دقت نظر و اطلاع و فهم او خصوصا آنچه مربوط به تحقيقات او در علم رجال مى شود.
15 الامير محمد مؤ من بن دوست محمد استرابادى ، عالم و محدث بزرگوار كه در سال 1088 در مكه بدست دشمنان دين به شهادت رسيد.
16 سيد محمد مشهور به سيد ميرزا جزائرى فرزند شرف الدين على بن نعمة الله موسوى جزائرى ، صاحب كتاب جوامع الكلم .
17 مولى محمد طاهر فرزند محمد حسين شيرازى ، صاحب شرح تهذيب و حكمة العارفين و كتاب الاربعين فى اثبات امامة اميرالمؤ منين و كتاب الجامع فى الاصول و رساله هاى بسيارى ،
او در سال 1098 وفات يافته است .
18 عالم متبحر و حكيم عارف و محدث بزرگوار ملا محسن فيض كاشانى (فيض )، صاحب كتاب وافى و صافى و غير آن .
شاگردان علامه  
ميرزا عبدالله اصفهانى يكى از شاگردان برجسته علامه مجلسى مى گويد كه تعداد شاگردان او به يكهزار نفر مى رسيد،  و مرحوم محدث جزائرى در الانوار النعمانية تعداد آنها را افزون بر يكهزار نفر ذكر كرده است .
با توجه به اينكه احصاء و ذكر نام تمام شاگردان علامه مجلسى ممكن نيست ، اينك به ذكر برخى از مشاهير آنها و يا كسانى كه از او روايت كرده اند مى پردازيم :
1 سيد جليل و محدث بزرگوار سيد نعمة الله جزائرى ، صاحب تصانيف مشهوره .
2 - سيد امير محمد صالح ، داماد بزرگوار و مؤ لف كتابها و رساله هاى بسيارى .
3 امير محمد حسين فرزند امير محمد صالح .
4 فاضل كامل و متبحر خبير مرحوم حاجى محمد بن على اردبيلى صاحب كتاب جامع الرواة .
5 عالم متبحر ميرزا عبدالله اصفهانى مشهور به افندى كه در اطلاع بر احوال علماء و مؤ لفات آنان بى نظير بوده است ، صاحب كتاب رياض العلماء و صحيفه ثالثه از دعاهاى حضرت زين العابدين عليه السلام كه آن دعاهايى كه مرحوم شيخ حر عاملى در صحيفه دوم نياورده ، ايشان در اين صحيفه ذكر كرده است .
6 مولى ابوالحسن بن محمد طاهر مؤ لف تفسير مرآة الانوار و شرحى بر صحيفه كامله سجاديه كه به اتمام نرسيده است .
7 سيد بزرگوار ميرزا علاء الدين گلستانه شارح نهج البلاغه .
8 فقيه عالم حاج محمد طاهر ابن الحاج مقصود على اصفهانى .
9 شيخ فاضل كامل فقيه محمد قاسم فرزند محمد رضا هزار جريبى .
10 عالم كامل محقق شيخ محمد اكمل پدر علامه وحيد بهبهانى
11 مولى محمد رفيع بن فرج جيلانى .
12 علامه ربانى شيخ سليمان بن عبدالله ماحوزى بحرانى صاحب دو كتاب البلغة و المعراج در رجال و كتاب اربعين در امامت .
13 عالم فاضل شيخ احمد فرزند شيخ محمد بحرانى مؤ لف رياض الدلائل و حياض المسائل .
14 شيخ فقيه عابد صالح محمد بن يوسف بلادى ، شاعر بزرگوار كه در سال 1031 در بحرين به شهادت رسيد.
15 فاضل صالح مولى مسيح الدين محمد شيرازى .
16 مولى محمد ابراهيم سريانى
17 عالم كامل سيد محمد اشرف صاحب كتاب فضائل السادات .
18 فاضل رضى زكى مولى عبدالله يزدى .
19 عالم عامل شيخ محمد فاضل كه او از شاگردان پدر علامه مجلسى نيز بوده است .
20 فاضل سعيد حاج ابوتراب .
تاءليفات  
از علامه بزرگوار تاءليفات و آثار فراوانى بجاى مانده است كه بيشتر آنها مورد توجه اهل علم و دانشمندان و علاقمندان به علوم و آثار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار گرفته است .
آن بزرگوار گذشته از اينكه از نقطه نظر كثرت تاءليف ، يكى از شخصيتهاى كم نظير و يا بى نظير بوده كه با توجه به عمر مباركش از موفقيت ويژه اى برخوردار بوده است ، از جهت نفيس بودن آثار و تاءليفات و حسن سليقه و اسلوب در رديف يكى از بهترين مؤ لفين تاريخ تشيع محسوب مى شود.
اينك به بعضى از آثار آن عالم بزرگوار و فرزانه عاليمقدار اشاره مى كنيم :
تاءليفات عربى  
1 بحارالانوار
2 - مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول (شرح كافى ).
3 ملاذ الاخيار فى شرح تهذيب الاخبار.
4 شرح الاربعين
5 الفوائد الطريفة فى شرح الصحيفة .
6 الوجيزة فى الرجال .
7 رسالة الاعتقادات .
8 رسالة الاوزان .
9 رسالة فى الشكوك
10 المسائل الهندية .
11 الحواشى المتفرقة على الكتب الاربعة و غيرها.
12 رسالة فى الاذان
13 رسالة فى بعض الادعية الساقطة عن الصحيفة الكاملة .
تاءليفات فارسى  
1 - عين الحيوة .
2 مشكاة الانوار.
3 حق اليقين
4 حلية المتقين .
5 حيوة القلوب .
6 تحفة الزائر
7 جلاء العيون
8 مقباس المصابيح
9 ربيع الاسابيع .
10 زاد المعاد.
11 رسالة الديات .
12 رسالة فى الشكوك
13 رسالة فى الاوقات
14 رسالة فى الرجعة .
15 رسالة فى اختيارات الايام .
16 رسالة فى الجنة و النار.
17 رسالة مناسك الحج
18 رسالة اخرى .
19 مفاتيح الغيب فى الاستخارة .
20 رسالة فى مال الناصب .
21 رسالة فى الكفارات
22 رسالة فى آداب الرمى
23 رسالة فى الزكوة
24 رسالة فى صلوة الليل .
25 رسالة فى آداب الصلوة .
26 رسالة السابقون السابقون
27 رسالة فى الفرق بين الصفات الذاتية و الفعلية .
28 رسالة مختصرة فى التعقيب
29 رسالة فى البداء
30 رسالة فى الجبر و التفويض
31 رسالة فى النكاح .
32 رسالة فى صواعق اليهود فى الجزية و احكام الدية .
33 رسالة فى السهام .
34 رسالة فى زيارة اهل القبور
35 مناجات نامه
36 شرح دعاى جوشن كبير
37 انشاءات .
38 مشكاة القرآن فى آداب قراءة القرآن و الدعاء و شروطهما.
39 ترجمه عهدنامه اميرالمؤ منين عليه السلام به مالك اشتر.
40 ترجمه فرحة الغرى ابن طاووس
41 ترجمه توحيد مفضل .
42 ترجمه توحيد الرضا عليه السلام .
43 ترجمه حديث رجاء بن الضحاك .
44 ترجمه زيارت جامعه .
45 ترجمه دعاى كميل
46 ترجمه دعاى مباهله
47 ترجمه دعاى سمات .
48 ترجمه دعاى جوشن صغير.
49 ترجمه حديث عبدالله بن جندب .
50 ترجمه قصيده دعبل .
51 ترجمه حديث ستة اشياء ليس للعباد فيها صنع : المعرفة و الجهل و الرضا و الغضب و النوم و اليقظة
52 ترجمه الصلاة .
53 اجوبة المسائل المتفرقة .
و كتابهاى ديگرى نيز غير از آنچه ذكر شد به علامه بزرگوار نسبت داده شده است مانند كتاب اختيارات الايام و كتاب تذكرة الائمة و كتاب صراط النجاة و كتاب فى تعبير المنام كه به اثبات نرسيده است .
للّه للّه حيوة القلوب للّه للّه للّه
از مرحوم سيد بحر العلوم علامه طباطبائى نقل شده است كه او آرزو مى كرد كه تصانيف و نوشته هاى خودش در ديوان علامه مجلسى ثبت شود و به جاى آنها يكى از كتابهاى علامه مجلسى كه ترجمه متون اخبار و به زبان فارسى مى باشد، در ديوان او نوشته شود. و اين بدان جهت بود كه عصر علامه مجلسى عصر شكوفائى دين بويژه مكتب اهل بيت عليهم السلام بود و علاقمندان به خاندان اهل بيت عليهم السلام رغبت زيادى به آشنائى با تاريخ و آثار اين خاندان داشتند، ولى چون در آن عصر اكثر كتابها عربى بودند و كمتر كتابى در اين رابطه به فارسى ترجمه شده بود، از اين رو مرحوم علامه بزرگوار يكى از پيشگامان در اين جهت بود كه آثار و اخبار معصومين عليهم السلام را در قالب تاءليفات فارسى بيان كرد كه از ميان آنها كتاب حيوة القلوب بود.
اين اثر يكى از تاءليفات نفيس بجاى مانده از علامه مجلسى است ، كه جلد اول آن درباره پيامبران گرامى عليهم السلام ، و جلد دوم در احوال پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ، و جلد سوم آن در امامت مى باشد. و اين كتاب ارزشمند مورد توجه علاقمندان در عصر علامه مجلسى و پس از آن بوده است بويژه براى كسانى كه خواهان آشنائى با قصص انبياء عظام عليهم السلام و جانشينان آنان و بعضى از قصه هاى مذكور در قرآن ، و آگاهى از سيره سيد البشر رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و وقايع مربوط به عصر بعثت و قبل از آن و همچنين بعد از بعثت تا هجرت و از هجرت تا رحلت آن بزرگوار، و نيز در جلد سوم مسئله امام شناسى و وجوب وجود ائمه عليهم السلام و آيات درباره امامت مورد توجه قرار گرفته است .
نكته اى كه قابل توجه مى باشد در اين كتاب ، در برگرفتن تعداد بسيارى از روايات و اقوال مختلف در موضوعات مطرح شده در هر يك از جلدهاى آن ، از اين رو در تحقيق سعى شده است كه از بيشتر مصادرى كه مؤ لف آنها را مد نظر داشته استفاده و به آنها ارجاع شود؛ و علاوه بر آنهايى كه خود او ذكر كرده ، در بعضى موارد از مصادر ديگرى استفاده شده كه آن مطالب يا روايات در آنها آمده است چه از كتابهاى شيعه باشد و چه از كتابهاى اهل سنت ، تا بهره بردن از كتاب كاملتر شود.
وفات  
علامه مجلسى (رحمت الله علیه) پس از عمرى تلاش و كوشش بى وقفه در جهت نشر و تبليغ و ترويج علوم آل محمد عليهم السلام و هدايت جامعه با تدريس و تاءليف و خطابه و احياء سنتهاى الهى و اقامه حدود و از بين بردن بدعتها و مبارزه مستمر با منكرات ، سرانجام در روز 27 ماه رمضان سال 1111 در سن هفتاد سالگى ديده از جهان فرو بست و به سراى باقى و جوار رحمت الهى منتقل شد، و به مناسبت تاريخ وفات آن علامه بزرگوار بعضى گفته اند:
ماه رمضان چه بيست و هفتش كم شد
تاريخ وفات باقر اعلم شد
علامه بزرگوار در كنار مسجد جامع اصفهان در جوار قبر والد معظمش ملا محمد تقى مجلسى در بقعه اى كه عده اى از علماى ديگر نيز مدفون هستند بخاك سپرده شد، مرقد شريف او هم اكنون در اصفهان ملجاء عام و خاص مى باشد.
أینَ المُنتَظَر بازدید : 186 چهارشنبه 25 دی 1392 نظرات (0)
مقدمه

شیعیان حضرت مهدی موعود  عجل الله تعالی فرجه  در عصر غیبت امامشان وظایفی دارند از آنجا كه غیبت حضرت مهدی  عجل الله تعالی فرجه  از ناحیه ما بوده، ظهور آن حضرت نیز به توسط ما خواهد بود و یا ـ حداقل ـ می توان گفت كه ما در ظهور حضرت تاثیرگذار خواهیم بود، و می توانیم با پیاده كردن اهداف حضرت در سطح محدود تا حدّ مقدور، زمینه ساز ظهور او باشیم.

سیمای یاران حضرت مهدی(علیه السلام) در نهج البلاغه

نهج البلاغه آینه ای است كه سیمای پر فروغ قائم آل محمّد(علیهم السلام) در آن گرچه اندك، ولی زیبا، پرجاذبه، نویدبخش، دل انگیز و تحرّك آفرین تجلّی كرده و همچون جام بلورینی است كه زمزم سخنان علوی درباره فرزندش مهدی موعود(علیه السلام)در آن ریخته شده است.

یكی از مسائلی كه در نهج البلاغه درباره حضرت مهدی(علیه السلام) آمده مسئله یاران و كارگزاران دولت كریمه آن حضرت است. امیرمۆمنان(علیه السلام) از كارگزاران دولت حضرت مهدی(علیه السلام) چنین یاد‌می كند:

«ثُمَّ لیشخذنَّ فیها قومٌ شخَذَ القینَ النّصلَ، تجلّی بالتنزیل ابصارهم، و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یغبقون كأسَ الحكمةِ بعدالصبوحِ»;(1) سپس گروهی برای در هم كوبیدن فتنه ها آماده‌می گردند، و چون شمشیرها صیقل‌می خورند، دیده هایشان با قرآن روشنایی‌می گیرند و در گوش هایشان تفسیر قرآن طنین افكنده و در صبحگاهان و شامگاهان جام‌های حكمت سر‌می كشند.

ابن ابی الحدید در ذیل این فراز نورانی كلام حضرت آورده است: وصف این گروه آن است كه پرده از جان آنان برداشته شده، معارف الهی در دل هایشان ایجاد‌می شود و درك اسرار باطنی قرآن به آنان الهام‌می گردد و جام حكمت را در هر صبح و شام سر‌می كشند و بدین سان، معارف ربّانی و اسرار الهی همواره بر قلب آنان افاضه‌می گردند و آنان كسانی اند كه بین پارسایی و شجاعت و حكمت جمع نموده و سزاوارند كه یاور ولی الهی باشند كه قرار است بیایند.(2)

اما در تحلیل این كلام امیرمۆمنان(علیه السلام) به طور خلاصه باید گفت: حضرت به دو ویژگی مهم یاران مهدی موعود(علیه السلام) اشاره نموده است:

یاران حضرت مهدی(عج) به سلاح علمی و عملی فوق العاده مجهّزند و با حكمت و معرفت و علم و درایت كامل، به اصلاح امور و تعدیل شئون زندگی بشر‌می پردازند. بدین روی، در یك جمله‌می توان گفت: یاران حضرت مهدی(عج) كسانی اند كه خود صالح هستند و به اصلاح دیگران قیام‌می كنند و از این راه، جامعه صالح جهانی پدید آمده و وعده الهی كه حكومت و وراثت زمین را از آن صالحان دانسته است، به تحقق خواهد پیوست

الف. ویژگی‌های فرهنگی

چون حضرت مهدی(علیه السلام) برای اجرای عدالت و اصلاح بشر در تمام شئون وجودی آن قیام‌می كند، لازم است كارگزاران دولت كریمه او بدین وصف، كه نقش اساسی در پیشبرد اهداف الهی حضرت دارد، مجهّز باشند; زیرا اگر درك معرفت و حكمت نداشته باشند چگونه‌می توانند مسئولیتی بر عهده بگیرند كه علم و معرفت در آن اساس كار است; چرا كه اصلاح و هدایت بر آگاهی و شناخت استوار است و چون در دوران ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)اصلاح امور در تمام ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مانند آن در سایه احیا و ظهور حقیقت اسلام و معارف زلال قرآن كریم تأمین‌می شود، پس مجریان این برنامه بزرگ جهانی نیز باید از از بالاترین معرفت و آگاهی نسبت به رهاورد وحی و حقایق قرآنی برخوردار بوده، جام معرفت و زمزم توحید را عاشقانه سركشیده، مهذّب و خودساخته باشند تا بتوانند به اصلاح دیگران اقدام كنند; چنان كه حضرت امیرمۆمنان(علیه السلام) در روایت دیگری در تبیین سیمای توحیدی و معنوی یاران حضرت مهدی(علیه السلام)‌می فرماید:

«ویحاً للطالقانِ، فاِنَّ للّه ـ عزّوجل ـ بها كنوزاً لیست من ذهب ولكن بها رجالٌ مۆمنونَ عَرفوا اللّهَ حقَّ معرفتِه و هم انصار المهدی فی آخرِالزمان»;(3) خداوند در سرزمین طالقان گنجینه هایی دارد كه از طلا و نقره نیستند، بلكه مردان مۆمن اند كه خدا را خوب‌ می شناسند و آن ها یاران مهدی در آخرالزمان هستند.
ایمان

در این حدیث نیز بر معنویت یاران مهدی موعود(علیه السلام) و معرفت و توحید آنان تأكید شده و بزرگ ترین صفت شاخص آنان را ایمان و معرفت حق دانسته است. پس معلوم‌می شود كسانی كه‌می خواهند جزو یاران او محسوب شوند (چه توفیق درك حضور پیدا كنند و چه در عصر غیبت آن حضرت در جهت اهداف او حركت نمایند) اولین قدم و اساسی ترین كارشان باید تحصیل معرفت و حكمت و تهذیب و خودسازی باشد، وگرنه بسیارند كسانی كه ادعای پی روی و شاگردی حضرت مهدی(علیه السلام) دارند، اما لكه ننگی هستند بر دامان او! چه بسا گفتار و كردارشان باعث دل سردی مردم از معنویت و اهداف آن حضرت شود.

ب. ویژگی نظامی

نكته دیگر، كه در كلام امیرمۆمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه در وصف یاران حضرت مهدی(علیه السلام) مورد اشاره قرار گرفته، آن است كه یاران آن حضرت برای در هم كوبیدن فتنه ها و اصلاح در تمام ابعاد زندگی بشر همچون شمشیر صیقل زده با صلابت، قدرت و پر حرارت و كوبنده وارد صحنه كارزار‌می شوند; چون سنّت الهی بر آن است كه كارها از راه عادی و مجرای معمولی و طبیعی انجام گیرند، گرچه معجزه و كرامت و دعا لازم و مۆثرند و در جای خود اعمال‌می شوند، اما قرار نیست همه كارها از طریق غیرطبیعی انجام شوند. بدین روی در روایات، بر قدرت شمشیر حضرت مهدی(علیه السلام) اصرار شده و در رهاورد بزرگان اهل معرفت نیز از شمشیر حضرت مهدی(علیه السلام) زیاد سخن به میان آمده است.(4)

چون حضرت مهدی(علیه السلام) برای اجرای عدالت و اصلاح بشر در تمام شئون وجودی آن قیام‌می كند، لازم است كارگزاران دولت كریمه او بدین وصف، كه نقش اساسی در پیشبرد اهداف الهی حضرت دارد، مجهّز باشند; زیرا اگر درك معرفت و حكمت نداشته باشند چگونه‌می توانند مسئولیتی بر عهده بگیرند كه علم و معرفت در آن اساس كار است

این مسئله حكایت از آن دارد كه اجرای عدالت و اصلاح جامعه بشری در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)، نیازمند قدرت و توان برتر و بالاتری است و حضرت با یاران پر صلابت و پر تلاش وارد صحنه اصلاح و هدایت بشر‌می شود.

بدین روی، در روایتی از حضرت امیرمۆمنان(علیه السلام) رسیده كه یاران حضرت مهدی(علیه السلام) همه جوان و پرطراوت هستند:

«اصحابُ المهدی شبابٌ ولا كهلَ فیهم»;(5) یاران مهدی همه جوان هستند و پیرمردی در میان آنان نیست.

در روایتی دیگر آمده است:

«یك رزمنده از یاران حضرت مهدی(علیه السلام) برابر چهل نفر قدرت دارد و قلب هر كدام از آن ها از كوه آهن سخت تر است و هرگاه در برابر كوه آهن قرار گیرند آن را متلاشی‌می كنند.»(6)

از این گونه روایات، كه تعدادشان نیز فراوان است، به خوبی معلوم‌می شود كه یاران حضرت مهدی(علیه السلام) به سلاح علمی و عملی فوق العاده مجهّزند و با حكمت و معرفت و علم و درایت كامل، به اصلاح امور و تعدیل شئون زندگی بشر‌می پردازند. بدین روی، در یك جمله‌می توان گفت: یاران حضرت مهدی(علیه السلام) كسانی اند كه خود صالح هستند و به اصلاح دیگران قیام‌می كنند و از این راه، جامعه صالح جهانی پدید آمده و وعده الهی(7) كه حكومت و وراثت زمین را از آن صالحان دانسته است، به تحقق خواهد پیوست.

 

پی نوشت ها:

1ـ نهج البلاغه، خطبه 150.

2 ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحدید، ، ج 9 و 10، ص 129.

3ـ محمدبن یوسف شافعى، البیان فى اخبار صاحب الزمان، باب 5، ص 15

4ـ محمدبن على محى الدین بن عربى، فتوحات مكیّه، بیروت، دارصادر، ج 3، باب 366، ص 336.

5ـ لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، قم، مۆسسه حضرت معصومه(علیها السلام)، فصل 8 باب 1، ص 612.

6ـ همان، باب 2، ص 613.

7ـ انبیاء: 105.

فرآوری : فاطمه زین الدینی

منابع:

نهج البلاغه

شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحدید

البیان فى اخبار صاحب الزمان ،محمدبن یوسف شافعى

منتخب الاثر، لطف الله صافى گلپایگانى

فصلنامه معرفت شماره 94
أینَ المُنتَظَر بازدید : 205 یکشنبه 15 دی 1392 نظرات (0)

 از مطالبی که کم و بیش مورد سؤال واقع می شود این است که چرا، امام زمان (عجل الله) را در مقام دعا و ندبه با کنیه «اباصالح می خوانیم؟» آیا ایشان فرزندی به نام صالح دارند که او را اباصالح می خوانیم و یا علت و سبب دیگری دارد که ما نمی دانیم؟


معنای لغوی اَب

کلمه اب در لغت عرب به معنای پدر آمده است . بدین جهت برخی از مردم تصور می کنند که عبارت اباصالح در حالت ترکیبی باید به معنای پدر صالح باشد تا معنی و مفهوم جمله صحیح گردد .

برای رفع این شبهه برخی از مؤمنین هم در مقام جواب برآمده و چنین اظهار داشته اند که: چون امام زمان (ع) با تشکیل زندگی خانوادگی، فرزندی به نام صالح دارند، بدین جهت او را با کنیه (1) اباصالح می خوانیم .

لکن به نظر می رسد که اینگونه جوابها از حقیقت حال و واقعیت آنچه هست پرده برنمی دارد، چون راهی برای درک چگونگی زندگانی امام زمان (ع) و پی بردن به این موضوع که آیا آن حضرت به طور یقین فرزندی به نام صالح و غیره دارند یا نه، وجود ندارد; زیرا آنچه که از منابع معتبر به دست آمده این است که کیفیت زندگانی و همچنین مسکن و ماوای آن حضرت، همانند خودشان، برای ما مستور و پنهان است و بر همین اساس می گوییم که جواب یاد شده توجیه مطلوب و دلپسندی به نظر نمی آید .
تحقیق عمیق تر

القاب و صفات و کنیه هایی که برای پیامبر اسلام و اهل بیت آن حضرت در روایات و دعاها به کار رفته است هر کدام معنی و مورد خاصی دارند، مثلا کلمه «امین » که یکی از القاب معروف پیامبر اسلام (ص) است به طور یقین به خاطر کمال امانتداری و امین اسرار و اموال مردم بودن به آن حضرت گفته شده است . هدف از به کار بردن کنیه «اب » و «ام » برای افراد، اثبات پدر یا مادر بودن آن اشخاص است نسبت به مضاف الیه شان، مانند ابوالحسن (پدر حسن)، ابو جعفر (پدر جعفر)، ام داوود (مادر داوود)، لکن از نظر لغت عرب این طور نیست که کلمات یاد شده (اب و ام) همیشه به معنای پدر و مادر باشد، بلکه گاهی به معنای صاحب و مالک و کنه و اساس شی ء می باشد مانند: ابوالفضل، ابوتراب، ام القری، ام الفساد و امثال آن که به طور یقین هیچ کدام آنها در معنای پدر و مادر به کار نرفته است . چون حضرت ابوالفضل (ع) پسری به نام فضل نداشته است که ابوالفضل - در این مورد - به معنای پدر فضل باشد . علی (ع) نیز فرزندی به نام تراب نداشته است که آن حضرت پدر تراب باشد و همچنین است کلمه ام القری که کنیه معروف شهر مکه است، چرا که شهر مکه فرزندی نداشته است که مادر آن باشد .

پس با توجه به مطالب گذشته معلوم می گردد که در برخی از موارد کلمات یاد شده (اب و ام) معنای دیگری دارند که غفلت بعضی از مردم از آنها سبب شده که سؤال و جوابهای بی شماری را به دنبال داشته باشد . مثلا کلمه ام، علاوه بر معنای ظاهری مادر، در معنای کنه و اساس شی ء هم استعمال شده است مانند: ام القری و ام الفساد که به طور یقین جمله نخست (ام القری) به معنای اساس و مرکز شهرها و سرزمین ها و جمله دوم (ام الفساد) هم به معنای ریشه و اساس فساد و تباهی می باشد . همچنین کلمه اب هم اینطور نیست که همه جا به معنای پدر بوده و در آن معنی به کار رفته باشد بلکه در برخی از موارد معنای دیگری هم دارد که در پاره ای از آیات و روایات و دعاها در آن معانی به کار رفته است

از شنبه درون خود تلنبار شدیم


تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم


خیر سرمان منتظر دیداریم


جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم!


اللهم عجل لولیک الفرج


أینَ المُنتَظَر بازدید : 298 جمعه 06 دی 1392 نظرات (0)
حضرت مهدی در بیانی شریف می فرمایند که "ان لی فی ابنته رسول الله اسوه حسنه" (الغیبه للطوسی)؛ دختر رسول خدا (سلام الله علیها) برای من الگویی نیکوست.
با این بیان کاملا صریح می توان گفت که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، ادامه زهرا(سلام الله علیها) و آینه تمام نمای اوست. اهداف مهدی(عجل الله تعالی فرجه) اهداف فاطمه(سلام الله علیها) و راه او راه فاطمه و سلوك او سلوك فاطمه است و مهدی باوری بی شناخت فاطمه میسور نیست.
نتیجه ای كه از تفكر در آیات ، روایات وتشرفات به دست می آید این است كه ارتباطی نزدیك بین حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) وجود دارد، گویی رمز و رازی میان این دو بزرگوار است.
فاطمه با نام مهدی شاد می‌شد و با یاد او خود را تسلیت می‌داد. بدون مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، تحمل شهادت حسین(علیه السلام) بر فاطمه سنگین می نمود. چون بی مژده‌ او، رسالت پدرش و تمام انبیاء سلف را ناتمام می‌یافت. مهدی باوری بی شناخت فاطمه میسور نیست. فاطمه به چنین فرزندی می بالد و مهدی نیز بر چنین مادری فخر می فروشد.
برای شناخت بهتر ارتباط و مشابهت‌های حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آیات و روایات گفت و گویی که با حجت الاسلام علی مصلحی، استاد مهدویت و معاون آموزش مرکز تخصصی مهدویت انجام داده ایم را در ذیر پی می گیریم:
 
از دیدگاه شیعیان حضرت‌ مهدی(عجل الله تعالی فرجه) به عنوان منجی آخر الزمان، فرزند حضرت‌ فاطمه(سلام الله علیها) است. این مسئله در منابع روایی ما چگونه بدان پرداخته شده است؟
‌پیامبر اكرم (ص) فرمودند‌: "مهدی(عجل الله تعالی فرجه) از خانواده‌ من‌ و از فرزندان‌ فاطمه (سلام الله علیها) است‌ كه‌ بر اساس‌ سنت‌ من‌ جنگ‌ می‌كند؛‌ چنانكه‌ من‌ بر طبق‌ وحی‌ جنگ‌ كردم." قابل‌ توجه‌ است كه پیامبر(ص) در ابتدا به‌ طور كلی‌ می‌فرماید: مهدی‌ از عترت‌ من است؛ سپس‌ با "مِن" دایره‌ را تنگ ‌می‌كند؛ كه‌ از فرزندان‌ فاطمه (علیه السلام) است.
روایت ‌دیگری ‌كه ‌دلالت ‌بر این‌ مطلب‌ می‌كند، قسمتی‌از حدیث ‌لوح ‌است؛‌ كه‌خداوند فرمود: ‌و اَعطَیتُك‌َ یا محمد مَن اُخرِجَ مِن ‏صلبِهِ (یعنی‌علیاً) احد عشر مهدیا ؛ كلّهم مِن‌ذریتك مِن‌ البِكر البتول؛ آخر‌ رَجلٍ منهم ‌ا‌نجی به ‌من ‌الهلكه...؛ ‌ای‌محمد به ‌تو عطا كردم ‌كسی ‌را (علی) كه ‌یازده ‌راهنما از نسل ‌او خارج ‌خواهم‌كرد؛ كه ‌همگی ‌از نسل‌ تو، از زهرای‌ بتول ‌است. آخرین‌ آنها مردی‌ است‌ كه ‌به ‌دست‌ او از هلاكت ‌نجات‌ می‌بخشم...
در روایات‌عامه نیز آمده است که ‌ام‌سلمه ‌می‌گوید: از پیامبر (ص) شنیدم ‌كه ‌می‌فرمود: ‌مهدی (علیه السلام) از خاندان ‌من، از فرزندان فاطمه (علیه السلام) است. ‌امام‌حسین (علیه السلام) نیز در این باره می‌فرماید، كه ‌پیامبر (ص) فرمودند به‌ حضرت‌ زهرا (علیه السلام): بشارت‌ بر تو، كه ‌مهدی ‌از تو است.
 
 آیا حضرت ‌‌زهرا‌ (سلام الله علیها) در بیاناتشان به وجود مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) اشاراتی داشته اند؟
راوی‌می‌گوید: بعد از وفات‌ پیامبر حضرت ‌فاطمه همیشه ‌به ‌زیارت‌ قبور شهدای ‌احد می آمد و كنار قبر حمزه ‌گریه‌ می‌كرد. روزی ‌به ‌او گفتم: ای‌سرور زنان! به خدا سوگند گریه ‌شما رگ های‌ قلب‌ مرا پاره ‌كرد. حضرت‌ زهرا ‌جواب ‌فرمودند‌: ای‌ابو عمرو! ‌سزاوار است‌ كه‌ من ‌گریه ‌كنم؛ چرا ‌كه به ‌مصیبت ‌بهترین ‌پدران ‌مبتلا ‌شده‌ام. آه، چقدر مشتاق‌ رسول ‌خدایم!...
‌عرض‌كردم: آیا پیامبر قبل ‌از وفاتش‌ تصریحی‌ به‌ امامت ‌حضرت‌ علی (علیه السلام) كردند؟ ‌فرمودند‌: چقدر عجیب‌است! آیا روز غدیر خم ‌را فراموش ‌كرده‌اید؟! ‌عرض ‌كردم: بله، ‌روز غدیر بود؛ ‌اما منتظر چیزی‌ هستم ‌كه ‌پیامبر (ص) به شما فرموده ‌باشد. حضرت‌ زهرا (علیه السلام) با چند تأكید ‌فرمودند: خدا را شاهد می‌گیرم‌ كه‌ از او(ص) شنیدم، كه ‌می‌فرمود: علی (علیه السلام) بهترین ‌كسی‌ است‌ كه بین ‌شما به‌ عنوان‌جانشین ‌خود می‌گذارم؛ او امام ‌و خلیفه ‌بعد از من‌ است ‌و دو نوه‌ ‌من ‌و نه ‌نفر از فرزندان‌حسین(علیه السلام) پیشوایان ‌نیكویی‌هستند، كه‌ اگر از آنها پیروی‌ كنید، می‌یابید كه ‌آن ها هدایت‌كننده ‌هدایت‌ شده‌اند؛ و اگر با آنها مخالفت‌ كنید،‌ تا روز قیامت ‌بین‌ شما اختلاف‌ خواهد بود.
‌عرض‌كردم: ای‌سرور من! پس‌ چرا علی (علیه السلام) از حق ‌خود كناره‌گیری ‌كرد؟ فرمودند:‌ای ‌ابا عمرو! پیامبر (ص) فرمودند: مَثَل ‌امام،‌ مثل‌ كعبه ‌است؛‌ كه ‌باید به ‌سوی‌ او آیند و او به ‌سوی ‌مردم ‌نمی‌رود. سپس‌ حضرت‌زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: به ‌خدا ‌قسم‌ اگر حق‌ را به‌ اهلش‌ واگذار می‌كردند و از خاندان ‌پیامبر تبعیت ‌می‌كردند، هیچ دو نفری هم ‌با یكدیگر اختلاف‌ نمی‌كردند و امر خلافت ‌به ‌تك‌تك‌ جانشینان ‌پیامبر(ص) می‌رسید؛ تا قائم ‌ما، نهمین ‌فرزند از حسین (علیه السلام) قیام ‌می‌ کرد.
‌پیامبر اكـرم (ص) فرمـودند‌: "مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از خـانواده‌ من‌ و از فرزندان‌ فاطمه (سلام الله علیها) است‌ كه‌ بر اساس‌ سنت‌ من‌ جنگ‌ می‌كند؛‌ چنانكـه‌ من‌ بـر طبق‌ وحی‌ جنگ‌ كردم." قابل‌ توجه‌ است كه پیامبر(ص) در ابتدا به‌ طور كلی‌ می‌فرماید: مهدی‌ از عترت‌ من است؛ سپس‌ با "مِن" دایره‌ را تنگ ‌می‌كند؛ كه‌ از فرزندان‌ فاطمه(علیه السلام) است
 آیا در لوح‌ و صحیفه‌ ‌فاطمه(سلام الله علیها) به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) اشاره شده است؟
حدیث ‌لوح‌ و صحیفه، طولا‌نی است‌ و به ‌چند نحو روایت ‌شده ‌است. در بخشی از آن آمده است که ‌جابر بن‌ عبدالله ‌انصاری ‌می‌گوید: خدا را گواه ‌می‌گیرم‌ كه ‌در زمان ‌رسول‌ خدا(ص) برای‌ تهنیت‌ ولادت‌ امام ‌حسین (علیه السلام) بر مادرتان ‌حضرت‌ فاطمه (علیه السلام) وارد شدم ‌و در دست‌ ایشان ‌لوح‌ سبز رنگی‌ دیدم ‌كه‌ پنداشتم ‌از زمرّد است. در آن‌ نوشته‌ای ‌سپید و نورانی ‌مانند نور خورشید، ‌دیدم. گفتم‌: ای‌دختر رسول‌خدا! ‌پدر و مادرم ‌فدای ‌شما باد! این‌ لوح ‌چیست؟ فرمود‌: این‌لوح ‌را خداوند متعال ‌به‌رسولش‌ هدیه ‌كرده‌ است و در آن‌ اسم‌ پدر و شوهر و دو فرزندم ‌و اوصیای‌ از فرزندانم‌ ثبت ‌شده ‌و پدرم ‌آن ‌‌را به ‌من‌ عطا فرموده ‌تا بدان ‌مسرور گردم.
جابر می‌گوید‌: آن ‌‌را به ‌من ‌دادند و آن‌ را خواندم‌ و از روی ‌آن ‌استنساخ‌ کردم...: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم؛ ‌این‌ كتابی ‌است‌ از جانب‌ خدای‌ عزیز حكیم ‌برای ‌محمد، نور و سفیر و حجاب‌ او... من‌ هیچ ‌پیامبری ‌را مبعوث‌ نكردم،‌ جز آنكه ‌وقتی‌ ایامش‌ كامل‌ و مدتش‌ سپری ‌شد، برای ‌او وصی‌ قرار دادم؛ ‌و من ‌تو را بر انبیا فضیلت ‌دادم ‌و وصی‌ تو را افضل‌ اوصیا قرار دادم ‌و تو را به‌ دو فرزند او و دو نوه‌ ‌تو، حسن ‌و حسین، گرامی‌داشتم؛ حسن ‌را پس ‌از پدرش معدن‌علمم ‌قرار دادم‌ و حسین ‌را خازن‌ وحی‌خود ساختم‌ و شهادت‌ را به او كرامت‌ كردم... به‌واسطه‌ عترت‌ او ثواب‌ می‌دهم ‌و عقاب‌ می‌كنم. اولین‌ عترت‌ او، علی‌ سرور عابدین ‌و... و فرزند او كه ‌همنام‌ جدش ‌محمود است؛‌ یعنی‌ محمد، كه‌شكافنده ‌علم ‌من ‌است... شك‌ كنندگان ‌در جعفر هلاك‌ می شوند... بعد از او فرزندش موسی ‌را برگزیدم... همانا ‌تكذیب ‌كننده ‌امام ‌هشتم، تكذیب‌ كننده ‌همه‌ ‌اولیا ‌من ‌است... بر من‌ فرض‌ است‌ كه‌چشم ‌او را به‌ پسر و جانشینش‌ محمد روشن‌ سازم... و سعادت ‌او را به‌واسطه‌ فرزندش‌علی، ‌كه‌ولیّ و ناصر من‌ است،‌ختم‌ می‌كنم... از صلب‌ او حسن‌ را كه‌داعی ‌به‌راه ‌من‌ و خازن‌ علم ‌من ‌است، ‌بیرون ‌می‌آورم؛ ‌سپس‌ به‌ خاطر‌ رحمت ‌خود ‌بر عالمیان، سلسله‌ ‌اوصیاء‌ را به‌ وجود فرزندش‌ تكمیل‌ خواهم‌ كرد؛‌كسی‌ كه‌ كمال ‌موسی، بهای عیسی ‌و صبر ایوب ‌را دارا است.
أینَ المُنتَظَر بازدید : 301 سه شنبه 03 دی 1392 نظرات (1)
در قرآن داریم یعقوب برای یوسف گریه میکرد.
یعقوب پیغمبر می دونست که یوسفش سالمه، می دونست که توی کاخه، می دونست و گریه می کرد. ما که نمیدونیم یوسف فاطمه کجاست، چقدر باید گریه کنیم؟ با این اوصاف ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم!
کی آدرس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را بلده؟ کجاست پسر فاطمه؟ ءاَبِرَضوی؟ ءاَم ذی طُوی؟ کجایی آقای من؟ عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ و لا تُری؟ حجت بن الحسن، سخته برای من که همه را ببینم و تو را نبینم.
گریه هاتون را برای مهدی بکنید؛ اشکهاتون را برای پسر فاطمه بریزید؛ مهدی غریبه، مظلومه؛ برای یوسف زهرا ناله کنید، اشکهاتون را بیمه ی مهدی کنید؛ و با همین اشکها برای ظهورش دعا کنید
قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده. یکی از وظایف ما اینه که دعاهامون و گریه هامون بیمه پسر فاطمه بشه. امام زمان میگه اگه تو یاد من باشی من هم یاد تو هستم. اگه تو برای فرج من دعا کنی منم برای سلامتی تو دعا میکنم.
اگه یکی از من بپرسه از امام حسین علیه السلام غریب تر کیه؟ میگم از امام حسین غریب تر مهدی زهراست؛ دلیل هم دارم، امام حسین علیه السلام سید الشهداست، درست، به مظلومیت شهیدش کردند، درست، اما امام حسین علیه السلام یه ابوالفضل داشت، عباس امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین یه علی اکبر داشت، علی اکبر امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین قاسم داشت، جعفر داشت، عون داشت، حجت بن الحسن کی را داره؟ دل امام زمان به کی خوشه؟
آیا دل امام زمان به من شما خوشه؟! ؛ آیا واقعا من و شما برای امام زمان، جای ابوالفضل هستیم؟

آقای مهربانم ای آقائی كه خیلی وقتها شما را فراموش می كنم
اما شما یك لحظه مرا از یاد نمیبرید
می دانم كه بین من و شما فاصله ای نیست و هر چه فاصله است بین خودم و خودم است.
مولای كریمم ای كاش شما را با دیدگان می دیدم و لحظه ای با شما گفتگو می كردم
خوشا به حال افراد با سعادتی كه خدمت شما مشرف می شوند و شما با آغوش گرم و روی گشاده
و لبی لبریز از لبخند و نوری دلربا در دیدگانتان با آنان مواجه می شوید .

خوشا به حالشان !


الا یا ایها المهدی مدام الوصل ناولها


که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکلها

صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد
زسوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها

چو نور مهر تو تابید بر دل های مشتاقان
زخود آهنگ حق کردند و بربستند محملها

دل بی بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد
حق از آینه رویت تجلی کرد بر دلها

به کوی خود نشانی ده که شوق تو محبان را
زتقوی داد زاد ره، زطاعت بست محملها

به حق سجاده تزیین کن مهل محراب و منبر را
که دیوان فلک صورت از آن سازند محفلها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
زغرقاب فراق خود رهی بنما به ساحلها

اگر دانستمی کویت به سر می آمدم سویت
خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزلها

چوبینی حجت حق را به پایش جان فشان ای فیض
” مَتی ما تلق ِمَن تهوی دَع ِالدُنیا و اَهمِلها ”

شاعر: فیض کاشانی


از همه‌ی عزیزانی که لطف داشتند به مطالب بنده تا امروز، سپاسگزارم.

سلام بر امام به حق كه خلیفه الله است و عالمى است كه دریاى علمش بى‏ حد و پایان است.
سلام ما بر زنده كننده اهل ایمان و هلاك كننده كافران سلام بر مهدى امتها و جامع تمام كلمات وحى الهى.
سلام بر جانشین اولیاء گذشته كه صاحب مجد و شرافت است سلام بر حجت خداى معبود و بر كلمه محمود او باد.
سلام بر عزت بخشنده دوستان خدا و ذلیل كننده دشمنان خدا سلام بر وارث انبیاء الهى و بر خاتم اوصیاء پیغمبران.
سلام بر امام قائم منتظر خلق و بر سلطان عادل مشهور عالم سلام بر صاحب شمشیر كشیده و بر ماه تابان و نور درخشان.
سلام بر آفتاب شام ظلمانى جهان و ماه تمام ایمان سلام بر بهار اهل عالم و صفا و شادى بخش روزگار.
سلام بر صاحب شمشیر قدرت و شكافنده فرق سلام بر آن دین مأثور و كتاب رقم شده.
سلام بر حضرت بقیة الله در دیار خدا و حجت او بر بندگان خدا آن كسى كه میراث تمام پیغمبران به او منتهى شود و آثارو شعار پاكان عالم نزد او موجود باشد.
سلام بر آن كه امین است بر سر حق و ولى امر است.
سلام بر امام مهدى آن كسى كه خداى عزوجل به امت ها وعده داده كه عقاید مختلف مردم را به وجود او جمع كند و خلق را از تفرقه برهاند.
و به وجود او خداى متعال زمین را پر از عدل و داد گرداند و همه قواى عالم از او تمكین كنند و وعده خدا به عزت اهل ایمان به وقوع پیوندد.
گواهى مى‏دهم اى مولاى من كه تو و ائمه طاهرین پدران بزرگوار تو امامان من و آقاى منند و در دنیا و در آخرت كه شاهدان خلق به گواهى برخیزند.
اى مولاى من از تو درخواست مى‏كنم كه از خداى تبارك و تعالى بخواهى كه امور مرا اصلاح كند و حاجت هایم را برآورد و گناهانم را ببخشد.
و در امر دین و دنیا و آخرتم از من دستگیرى كند و از همه برادران و خواهران اهل ایمان من تمام را دست گیرد كه خداى متعال بسیار آمرزنده و مهربان است .
پروردگارا درود و رحمت فرست بر حجت و خلیفه تو بر اهل زمین تو در تمام بلاد دعوت كننده خلق است به راه تو.
و نگهبان عدل و فیروز و ناجح به فرمان توست ولى و دوستدار اهل ایمان و هلاك كننده كافران و برطرف كننده ظلمت كفر و عصیان و روشن كن طریق حق است.
خلق را به صداى رسا بهعلم و حكمت الهى دعوت كند و به موعظه نیكو و سخن صدق پند دهد و او كلمه تامه توست و صندوق (اسرار و علوم) توست و نماینده تو در روى زمین است .
آن امامى كه دایم مراقب و نگران و خائف و ترسان بود آن ولى ناصح و خیرخواه امت و كشتى نجات و پیشواى هدایت خلق و نور دیدگان خلایق است.
و بهترین كسى است كه در تن پیراهن و ردا كند و او منتقم و خونخواه مظلومان عالم است و گشایش بخش دلها و برطرف كننده هم و غم و بلیات خلق است .
پروردگارا رحمت و درود فرست بر او و بر پدران بزرگوار او كه امامان هدایت و پیشوایان با میمنت و بركت امت هستند .
درود فرست بر آنان مادامى كه ستارگان طلوع مى‏كنند و درختان برگ برآورد و میوه ‏ها برسد و شب و روز در عالم رفت و آمد كند و مرغان چمن نغمه سرایى كنند .
پروردگارا ما را به دوستى آن بزرگوار منتفع گردان و در زمره اصحاب او زیر لواى او ما را محشور ساز اى خداى به حق اى پروردگار عالمیان این دعا را مستجاب گردان.

أینَ المُنتَظَر بازدید : 262 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)
امام علی (علیه السلام) می فرماید :
فوت الحاجة اهون من طلبها الی غیر اهلها

از بین رفتن خواسته، آسانتر و بهتر از آن است که از نا اهل درخواست نمایی.


۱- البخلُ عارٌ، و الجبنُ منقصةٌ: بخیل بودن ننگ است و ترسو بودن کاستی می‏باشد.
۲- و المُقِلّ غریبٌ فی بَلْدته: تهیدست در شهرش نیز بیگانه است.
وان را که بر مراد جهان نیست دسترس در زاد بوم خویش غریب است و ناشناخت‏
۳- العجز آفة، و الصبر شجاعة: ناتوانی آفت است و شکیبایی دلاوری می‏باشد.
۴- العلم میراثٌ کریمةٌ: دانش میراث گرانقیمتی است .
۵- صدُر العاقل صندوقُ سّرِه: سینه خردمند، صندوق راز اوست .
۶- و البَشاشةُ حِبالُة المَودّة: گشاده رویی دام دوستی است .
۷- و من رضی عن نفسه کثُر الساخط علیه: و کسی که از خود راضی باشد، خشم گیرندگان بر او بسیار می‏شوند.
۸- اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان: ناتوان‏ترین افراد کسی است که از دوست‏یابی ناتوان باشد.
۹- و الفرصةُ تمرّ مرالسحاب، فانتهزوا فُرَصَ الخیر: و فرصت همانند ابر گذراست، پس فرصتهای خوب را غنیمت بشمارید.

۱۰- افضلُ الزهد اخفاء الزهد: برترین پارسایی، پنهان نمودن پارسایی است .


حکمت علوی در نهج البلاغه


 الگوهای کامل انسانیت و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال آن کس که خود را کوچک می شمارد، و کسب و کار او پاکیزه است، و جانش پاک، و اخلاقش نیکوست، که مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می کند، و زبان را از زیاده گویی باز می دارد و آزار او به مردم نمی رسد، و سنت پیامبر(صل الله) او را کفایت کرده، بدعتی در دین خدا نمی گذارد.(حکمت 123) شگفتی از ضد ارزش ها و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخیل، به سوی فقری می شتابد که از آن می گریزد، و سرمایه ای را از دست می دهد که برای آن تلاش می کند. در دنیا چون تهیدستان زندگی می کند، اما در آخرت چون سرمایه داران محاکمه می شود. و در شگفتم از متکبری که دیروز نطفه ای بی ارزش، و فردا مرداری گندیده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیده ها را می نگرد و در وجود خدا تردید دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را می بیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار می کند در حالی که پیدایش آغازین را می نگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه ی نابود شدنی را آباد می کند، اما جایگاه همیشگی را از یاد برده است. (حکمت 126) توجه به فناپذیری دنیا (امام وقتی از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازة کوفه رسید رو به مردگان کرد، ) و درود خدا بر او، فرمود: ای ساکنان خانه های وحشت زا و محله های خالی و گورهای تاریک ! ای خفتگان در خاک ! ای غریبان ! ای وحشت زدگان ! شما پیش از ما رفتید و ما در پی شما روانیم، و به شما خواهیم رسید. اما خانه هایتان ! دیگران در آن سکونت گزیدند؛ و اما زنانتان ! با دیگران ازدواج کردند؛ و اما اموال شما ! در میان دیگران تقسیم شد این خبری است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید؟. (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود:) بدانید که اگر اجازة سخن گفتن داشتند، شما را خبر می دادند«که بهترین توشه تقوا است». (حکمت 130) حقوق دوستان و درود خدا بر او، فرمود: دوست، دوست نیست مگر آنکه حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتاری، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ. (حکمت 134) فلسفة احکام الهی و درود خدا بر او، فرمود: نماز موجب نزدیکی هر پارسایی به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چیزی زکاتی دارد، و زکات تن، روزه، و جهاد زن، نیکو شوهر داری است. (حکمت 136) صدقه راه نزول روزی و درود خدا بر او، فرمود: روزی را با صدقه دادن فرود آورید. (حکمت 137) نقش پاداش الهی در انفاق و درود خدا بر او، فرمود: آنکه پاداش الهی را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است. (حکمت 138) ارزش دعا، صدقه و زکات دادن و درود خدا بر او، فرمود: ایمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را به زکات دادن نگاه دارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید. (حکمت 146) ضرورت خود شناسی و درود خدا بر او، فرمود: نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست. (حکمت 146)
بزرگترین بی نیازی آن است که از آنچه در دست مردم است، چشم بپوشی و نا امید شوی.(حکمت342)
بر نیامدن نیاز آسان تر از آن است که نیاز خود را از نااهل درخواست کنی.(حکمت66)
از بهترین کارهای انسان بزرگوار آن است که از اعمال زشت دیگران که بدان آگاهی دارد، چشم بپوشد.(حکمت222)
أینَ المُنتَظَر بازدید : 212 پنجشنبه 21 آذر 1392 نظرات (0)
يكي از نيازهاي اساسي منتظران در عصر غيبت، لزوم برخورداري از الگوهاي عملي، در مسير خودسازي و نيز همراهي و مساعدت امام معصوم است، كساني كه توانسته باشند در عرصه عمل، براي تحقق اهداف و آرمان‌هاي امام خود، جان فشاني كنند و نمونه‌هاي روشني در طريق اطاعت و سرسپردگي باشند و به راستي، چه كساني شايسته‌تر از ياران امام حسين عليه السلام؟!
ياراني كه امام خود را در تحقق بخشيدن به اهدافش ياري كردند؛ ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است؛ آن‌هايي كه امام معصوم عليه السلام، در وصفيشان فرمود: «فَإني لا أعلمُ أصحاباً أوفي و لا خيراً أصحابي...؛ من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي‌شناسم.»1
در حقيقت ياران اباعبدالله عليه السلام، معيارهايي را در اختيار ما قرار داده‌اند تا به وسيله‌ آن‌ها، خود را محك زده و با عمل به آن‌ها، خود را براي قيام جهاني و روز باشكوه ظهور، آماده‌تر سازيم.
الف) معرفت و محبت
محبت، حالتي بين محب و محبوب است كه اگرچه از درون و قلب، سرچشمه مي‌گيرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشني بروز پيدا مي‌كند. محبتي پايدار و حقيقي است كه در پي معرفت باشد؛ چراكه هرچه شناخت بيشتر باشد، محبت شديدتر و عميق‌تر خواهد بود. راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است كه انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب كامل خويش، معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهم السلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عموم مردم به آن آشنا هستند، بلكه مقصود، معرفتي خاص، با ويژگي‌ها و توصيفاتي است كه در احاديث و ادعيه وارده شده است. مشكل امت اسلام، پس از پيامبر صل الله عليه و آله ، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان، امام حسين عليه السلام را مي‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
در مقابل، ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه او را بر زندگي جاودانه در دنيا، بر مي‌گزيدند؛ چنان‌چه يكي از ياران امام، اين‌گونه به اين حقيقت تصريح مي‌كند: «الحمدالله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقيه و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الإقامة فيها؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد  تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم.»2
آنان، وجود امام را نعمتي بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پيامبر صل الله عليه و آله  مي‌دانستند.3 در تاريخ آمده است كه در دومين روز محرم الحرام، پس از ورود امام و يارانش به كربلا، آن حضرت خطبه‌اي خواند. آن‌گاه، بُرَيْر از جاي برخاست و گفت: «يابن رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك أعضائنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة؛ اي پسر رسول خدا صل الله عليه و آله ! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده است تا در ركاب شما نبرد كنيم تا در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه شود، براي آن‌كه در روز قيامت، جد شما شفيع ما گردد.»4
اشعاري كه هريك از ياران، در موقع نبرد به زبان مي‌آوردند نيز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. براي مثال، يكي از ياران امام، هنگام خروج براي جهاد، اين رجز را مي‌خواند: «أميري حسينٌ و نِعمَ الأمير؛ سرورٌ فؤادِ البَشير النّذير؛ حسين عليه السلام امير من است و چه خوب اميري است، او موجب شادي و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها ( پيامبر اكرم صل الله عليه و آله ) است.»5
حجاج بن مسروق جُعفي نيز از ديگر ياران امام مي‌باشد كه ايشان را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «أقدم حسيناً هادياً مهدياً، أليومَ تَلقا جدّك نبياً، ثُمَّ أباك ذالنَّدا علياً، ذاك الذي تَعرِفُهُ وصياً؛ اي حسين! اي امامي كه هم هدايت‌يافته‌اي و هم ديگران را هدايت مي‌كني؛ امروز، جدت، پيامبر صل الله عليه و آله  را ملاقات خواهي كرد و سپس پدرت، علي عليه السلام را كه صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصي رسول صل الله عليه و آله  و جانشين بر حق او مي‌دانيم.»
ياران امام مهدي  نيز، معرفتي عميق به ايشان دارند. امام سجاد عليه السلام در وصف آنان مي‌فرمايد: «القائلين بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدي  اعتقاد راسخ دارند»6 و اين معرفت عميق، سرچشمه‌ محبتي حقيقي به امام مي‌شود؛ به گونه‌اي كه به تعبير امام صادق عليه السلام«يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب؛ آنان در ميدان رزم، او (حضرت مهدي) را در ميان مي‌گيرند و در كشاكش جنگ، با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.»7
معرفت و پارسايي
زهد و پارسايي از ويژگي‌هاي برجسته‌ ياران ائمه عليهم السلام مي‌باشد. معرفت هنگامي پيروي از امام را به دنبال دارد كه آميخته به حب دنيا نباشد. از اين‌رو، منتظران واقعي، كساني هستند كه در سايه‌ كسب معرفت، نفس خويش را از دنيازدگي خالص كنند.
ياران امام حسين عليه السلام انسان‌هايي بودند كه دل‌بستگي به دنيا و فرزند و مال را كنار گذاشته و همه را، همراه جان خويش، تقديم امام نمودند. هنگامي كه اباعبدالله الحسين عليه السلام به فرزندان عقيل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت مي‌دهم كه به سوي خانه‌هاي خود برويد»8 فرزندان عقيل در پاسخ امام گفتند: «آيا به مردم بگوييم امام و رهبر و بزرگ خود را در ميان دشمنان تنها گذارديم و از او دفاع نكرديم؟ سوگند به خدا، چنين نخواهيم كرد؛ بلكه جان و مال خود را فداي تو خواهيم نمود.»
در مقابل نيز، كساني را مي‌بينيم كه در اثر دل‌بستگي به دنيا و با وجود معرفت به حقانيت امام، حاضر به پيروي از ايشان نيستند. يكي از اين اشخاص، عبيدالله بن حر جُعفي است. او كسي بود كه كاروان امام حسين عليه السلام در مسير خود با او برخورد كرد. امام با او به گفت‌وگو نشست و او را به همراهي خود فراخواند؛ اما عبيدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند مي‌دانم كه هر كه شما را دنبال كند، در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد... اما اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چراكه نفس من بر مرگ آمادگي ندارد.»9
مردم كوفه نيز كه با امام عليه السلام بيعت كرده بودند و به ايشان قول همكاري داده بودند، به جهت دل بستگي به دنيا، به ايشان خيانت كردند؛ چنان‌چه در تاريخ نقل شده است كه امام از چند تن از اهالي كوفه ـ كه پس از شهادت مسلم، به ايشان پيوسته بودند-درباره‌ رأي و نظر مردم كوفه پرسيدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بين اشراف، رشوه‌هاي بزرگ، رد و بدل مي‌شود و اگرچه دل‌هاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما آماده گشته است.»10
آن‌گاه حضرت اباعبدالله عليه السلام فرمود: «النّاس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم...؛ مردم، بنده‌ دنيايند و دين، لقلقه‌ زبان آن‌هاست… .»11
در هنگامه‌ ظهور، نيز كساني كه به ظاهر، منتظر امام عليه السلام بوده‌اند، از ايشان جدا مي‌شوند. چنان‌چه امام صادق عليه السلام در اين‌باره مي‌فرمايند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من كان يري من أهله...؛ هنگامي كه قائم  قيام كند، كساني كه به نظر مي‌رسيد از ياران او باشند، از امر (ولايت) بيرون مي‌روند...»12
عبادت و راز و نياز با پروردگار
از مخنف نقل شده كه در ظهر عاشورا و در كشاكش جنگ، ابوثمامه‌ صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي كه نماز آخرم را با شما به جاي آورده‌ام، خدا را ملاقات كنم.»13 حضرت در جواب فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين؛ نماز را ياد آوردي، خدا تو را از نمازگزاراني كه به نماز تذكر مي‌دهند، قرار دهد.» آن‌گاه امام حسين عليه السلام به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيد بن عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد تا آن‌كه به شهادت رسيد.
در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمه‌هاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي مي‌گويد: «و بات الحسين عليه‌السّلام و اصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسين عليه السلام و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، كه زمزمه‌ آنان در حالات ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ زنبوران عسل، شنيده مي‌شد.»14
در وصف ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز از پيامبر اكرم صل الله عليه و آله  نقل شده است: «مُجِدُّون في طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش هستند..»15 امام علي عليه السلامدر توصيفشان فرموده‌اند: «رجال لا ينامونَ اليل لهم روي في صلواتهم كروي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خير لهم؛ مردان شب‌زنده‌داري كه زمزمه‌ نمازشان، مانند نغمه‌ زنبوران عسل به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده‌داري سپري مي‌كنند و بر فراز اسب‌ها خدا را تسبيح مي‌كنند.»16
وفاي به عهد
امام عليه السلام در شب عاشورا به خيمه‌ حضرت زينب عليها السلام رفتند و ميان ايشان، گفت‌وگويي صورت گرفت. از آن‌جمله، حضرت زينب عليها السلام به امام عليه السلام عرض كرد: «آيا شما نيات ياران خود را امتحان كرده‌ايد؟ مي‌ترسم كه در هنگامه‌ درگيري، شما را به دشمن تسليم كنند.» امام حسين عليه السلام در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن أمّة؛ به خدا سوگند، ايشان را آزموده‌ام و آنان را انسان‌هايي سينه‌سپركرده يافته‌ام، به گونه‌اي كه به مرگ زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.»17
در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنه‌هاي تاريخ اسلام، شكل گرفت. امام عليه السلام بيعت خود را از همه‌ ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريكي شب پراكنده شوند. اما هريك از اهل بيت عليهم السلام، اصحاب و ياران در سرسپردگي عاشقانه‌ خويش، بار ديگر ابراز وفاداري كردند. مسلم بن عوسجه عرض كرد: «يابن رسول الله صل الله عليه و آله ! در جهان كسي از ما لئيم‌تر نباشد، اگر اين‌جا تو را رها كنيم. پناه مي‌بريم به خدا از اين‌كه از ركاب همايوني تو دوري كنيم. خدا هرگز روزي را نياورد كه من چنين كنم.... حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت ... و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو كشته شوم.» سعيد بن عبدالله حنفي نيز عرض كرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمي‌كنيم، تا براي خدا مشخص شود كه سفارش پيامبر صل الله عليه و آله  را نسبت به تو عمل كرده ايم و اگر بدانم كه در راه تو به شهادت مي‌رسم و سپس زنده مي‌شوم و ذرات وجودم را بر باد مي‌دهند و هفتاد بار با من چنين كنند، باز از تو جدا نخواهم شد...»18
و اينك ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سر مي‌بريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازه‌ ياران سيدالشهداء عليه السلام، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟ منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام بر مي‌دارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه مي‌بندد و به خدا خويش قول مي‌دهد كه هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع‌كنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي كه حتي مرگ هم نتواند آن را بشكند: «اللهم إني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشتُ من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً اللهم اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذّابينَ عنهُ و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و الممتثلينَ لِأوامره و المحامين عنه و السابقينَ إلي ارادته و المستشهدين بين يديه اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضياً فأخرجني من قبري مؤتزراً كفني شاهراً سيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي في الحاضر و البادي...»19


پي نوشت :
1. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577
2. مقتل الحسين، مقرم، ص 59
3. پيامبر اكرم صل الله عليه و آله  در حديث ثقلين از امام، به عنوان يكي از امانات خويش نام مي‌برد و عنوان مي‌كند كه در قيامت، شفيع كسي خواهند بود كه به اين امانت چنگ زند.
4. اللهوف، ص 35
5. ابصار العين، ص 96
6. منتخب الأثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 244
7. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 308
8. ارشاد شيخ مفيد، ص231
9. تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 407
10. همان، ص 405
11. بحار، ج 44، ص 383
12. الغيبة، نعماني ص 317
13. ابصار العين، ص 120
14. الهوف، ص 130
15. بحارالانوار، ج 36، ص 207
16. همان، ج 52، ص 308
17. مقتل الحسين  عليه السلام ، مقرم، ص 219
18. الهوف، صص 127-129
19. مفاتيح الجنان، دعاي عهد

پدیدآونده: سكينه خاني

 منبع: http://www.mahdi313.org/page.php?page=showarticles&cat=62&id=13&office=markaz
أینَ المُنتَظَر بازدید : 229 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

ولادت امام حسین علیه السلام عزیز زهرا


در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (۱) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (علیه السلام) و فاطمه (س ) آمد و اسما (۲) را فرمود تا کودک را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(۳)

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) (۴) که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.(۵)چون على براى تو به مانند هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (سلام الله ) انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (۶) کشت, و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (۷)



حسین (علیه السلام) و پیامبر (صل الله علیه )
از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (علیه السلام) ابراز میداشت, به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى, تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى, تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان مهدی عجل الله ) می باشد. (۸)

انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, (۹) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (علیه السلام) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. (۱۰)

ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که :رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(۱۱)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم (۱۲)



حسین (علیه السلام) با پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست. پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید, جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت.پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.

در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (علیه السلام) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت.(۱۳)
به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى …. (۱۴)

امام حسین (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (علیه السلام) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ,امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت.



زندگینامه امام حسین علیه السلام


حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (علیه السلام) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (علیه السلام) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت . (۱۵)

امام حسین (علیه السلام ) در زمان معاویه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (علیه السلام ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (علیه السلام) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید.

امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (علیه السلام ) نیز وضعى مشابه او داشت.

امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر بر می خاست , پیش از اقدام به دسیسه به شهادت رساندن, از این کشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثرى خواهد نمود.



در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامه اى کوبنده براى او نوشت .(۱۶) معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت …


زندگینامه امام حسین


قیام حسینى
یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .

حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (علیه السلام) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(۱۷) آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)

امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است,اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه هم رسید.



کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه به سر می برد دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (علیه السلام) نگاشت و حرکت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد, و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودند (۱۸) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است .

یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که :

مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم .

و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.

رسول گرامى (ص) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن على (علیه السلام) پیشوایان پیشین اسلام, شهادت امام حسین (علیه السلام) را بارها بیان فرموده بودند.حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. (۱۹) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او کسى نبود که در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .

خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته, از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حرکت امام حسین (علیه السلام) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد.



به ویژه که خود در طول راه می فرمود: من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا. (۲۰) هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد کشید.

بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام  رفت, و شهادت را دریافت. نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند,و خون هایشان شن هاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست.


زندگینامه امام حسین


راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (علیه السلام) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است … و خاندان پاک حضرت امام حسین (علیه السلام) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.



و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است, هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه اى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست. سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت.

نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت.از همان اوان شهادتش تا کنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند.



پیشوایان معصوم ما, هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند.

ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان که صداى گریه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (علیه السلام) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود. (۲۱)

نیز از آن جناب است که فرمود: گریستن و بی تابى کردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , که ثواب و جزایى گرانمایه دارد. (۲۲) باقرالعلوم , امام پنجم (علیه السلام) به محمد بن مسلم که یکى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى که به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد. (۲۳)

امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . همانا زیارت حسین (علیه السلام ) از هر عمل پسندیده اى ارزش و فضیلتش بیشتر است . (۲۴) زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى ملکوت خوبی ها و پاکدامنی ها و فداکاری ها پرواز می دهد.



هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (علیه السلام ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد, بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى, فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید.

———————————————————–
پی نوشت ها:
(۱) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الورى طبرسى , ص ۲۱۳٫
(۲) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن سکن انصارى باشد. ر. به . ک . اعیان الشیعه , جزء ۱۱ , ص ۱۶۷٫
(۳) امالى شیخ طوسى , ج ۱, ص ۳۷۷٫
(۴) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است – تاج العروس , ج ۳ , ص ۳۸۹, این سه کلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد – لسان العرب , ج ۶۶, ص ۶۰٫
(۵) معانى الاخبار, ص ۵۷٫/(۶) در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه , ج ۱۵, ص ۱۴۳ به بعد.
(۷) کافى , ج ۶, ص ۳۳٫/(۸) مقتل خوارزمى , ج ۱, ص ۱۴۶ – کمال الدین صدوق , ص ۱۵۲٫/(۹) سنن ترمذى , ج ۵, ص ۳۲۳٫/(۱۰) ذخائر العقبى , ص ۱۲۲٫/(۱۱) الاصابه , ج ۱۱, ص ۳۰٫
(۱۲) سنن ترمذى , ج ۵, ص ۳۲۴ – در این قسمت روایاتى که در کتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.
(۱۳) الاصابه , ج ۱, ص ۳۳۳٫(۱۴) تذکرة الخواص ابن جوزى , ص ۳۴ – الاصابه , ج ۱, ص ۳۳۳, آن طور که بعضى ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده سالگى امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است .
(۱۵) ارشاد مفید, ص ۱۷۳٫/(۱۶) رجال کشى , ص ۹۴ – کشف الغمة , ج ۲, ص ۲۰۶٫/(۱۷) مقتل خوارزمى , ج ۱, ص ۱۸۴ – لهوف , ص ۲۰٫/(۱۸) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به منى بروند, و در آن زمان به این حکم استحبابى عمل میکردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم یکسره به عرفات میروند.
(۱۹) کامل الزیارات , ص ۶۸ به بعد – مشیر الاحزان , ص ۹٫/(۲۰) لهوف , ص ۵۳٫/(۲۱) کامل الزیارات , ص ۱۰۵٫
(۲۲) کامل الزیارات , ص ۱۰۱٫/(۲۳) کامل الزیارات , ص ۱۲۱٫/(۲۴) کامل الزیارات , ص
یا مهدی ادرکنی
أینَ المُنتَظَر بازدید : 538 شنبه 18 خرداد 1392 نظرات (3)

من تو را دوست دارم آیا تو هم مرا دوست میداری؟!!!

اگر مرا دوست داری چرا به من نمیگوئی چرا از نظر من غایبی من تو را میخواهم گناهانم مرا از تو دور ساخته ای عشق من مرا دریاب.


در خزانم جلوه ای کن ای بهار آفرینش          تا به پایان آید ای یار انتظار آفرینش

ساقی زیبای مجلس ای مرا دلدار و مونس        پرده بگشا از جمالت ای گل زیبای نرجس

ای که با من هستی و من از تو دورم ای نگارم    دورم از خود با گناهان ای که هستی در کنارم

ای که با من همنشینی با سرشت ما عجینی     روی چشمانم قدم نه تا سرشکم را ببینی

ای تمام آرزویم بهر تو در جستجویم              کی شود رویت ببینم درد و دلهایم بگویم

ای همه راز و نیازم ای همه سوز و گدازم       کعبه جانم تو هستی رو به سویت در نمازم



برچهره پر ز نور مهدی صلوات برجان و دل صبور مهدی صلوات

تا امر فرج شود مهیا بفرست بحر فرج و ظهور مهدی صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک




اگر روزي رسد دستم به دامانت         كنم جان را به قربانت


عزیزم دوستت دارم

أینَ المُنتَظَر بازدید : 229 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (4)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشاینده مهربان



سلام بر مهدى(علیه السلام)، خورشید جان ها و امید انسان ها، یادگار پیامبران، خلاصه ابراهیم، عصاره محمد، احیا و زنده کننده سنت ها ،کعبه مقصود و قبله موعود امت ها ،آخرین وصى پیامبر خدا(ص)، دوازدهمین امام شیعه و چهاردهمین معصوم از خاندان رسالت، کسی که شوق دیدارش در همه دل ها وجود دارد و شیعیان، در انتظار پایان دوره غیبت و فرارسیدن عصر ظهوراوهستند، تا به یارى او بشتابند
امام عصر(ع) هم اکنون زنده است و از آنچه در جهان و میان مسلمانان مى گذرد با خبر است، هر چند دیده نمى شود و کسى از جاى او و زمان ظهورش آگاه نیست. دیدار چهره او به سختى میسر است، آن هم براى انسان هاى صالح و پاک، در صورتى که حضرت مهدى(ع) صلاح بداند



السلام علیک یا امام زمان ، السلام علیک یا خلیفة الرحمن ، السلام علیک یا شریک القرآن

السلام علیکیا امام الانس والجان ، السلام علیک یا مظهرالایمان ، السلام علیک یابن رسول الله و رحمت الله و برکاته.



موضوع امام شناسى ، و التزام به پيروى از مقام امامت ، و ضرورت وجود يك رهبر اسلامى واجد شرائط در هر زمانى ، تنها مربوط به شيعه و يك گروه خاصى نبوده و نيست; بلكه واقعيتى است كه ريشه عميق اسلامى دارد.

أینَ المُنتَظَر بازدید : 8164 جمعه 02 فروردین 1392 نظرات (1)





امام صادق‏ علیه السلام :

یَومُ النَّیروزِ هُوَ الیَومُ الَّذی یَظهَرُ فیهِ قائِمُنا أهلَ البَیتِ

نوروز ، روزی است كه قائم ما اهل بیت در آن ظهور می‏كند

بحار الأنوار ، ج 52 ، ص 276


سلامتی وجودمبارک وتعجیل درامرفرج حضرت ربیع الانام(عج) 3صلوات"







آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند امــا نه وقتی که در میانشان هستی ،

آنجا که در میان خاک خوابیدی ، “سنگِ تمام” را میگذارند و می روند





بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد
من مانده ام که با چه برابر بخوانمت
بانو خدا یکی،تو یکی،اصلا از چه رو
باید که مریم،آسیه،هاجر بخوانمت؟!
دخت نبی و همسر مولا گمان کنم
زیباترست امّ پیمبر بخوانمت
تا ادعای ابتر این قوم رو کنم
با آیه آیه سوره ی کوثر بخوانمت
رنگ رخت کبودیِ یک یاس حک کنم
یا بال و پر شکسته کبوتر بخوانمت؟!
کوچه…فدک…اراذل و اوباش…مادرم!!!






السَّلَامُ عَلَی رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام *


میان همهمه ی این قرن زمستانی

تنها تـــو ماندی که از بهــار لبریزی


* سلام بر بهار عالمیان و خرّمی روزگاران






اِنـصـــآفــــ نـیـستــــــ

کــه دُنـیــآ آنـقـَـدر کـوچَـکـــــ بـآشـَــد

کــه آدَمـ هــآی تـکـرآری رآ روزی صـَـد بــآر بــِبـیـنــی

و آنـقـَـدر بـُزرگــــــ بــآشَــد

کــه نـَتـَـوآنـی آن کَـسـی رآ کـه دلـَتـــــ مـیـخواهــَـد،
حـَـتــی یـِکــــ بــآر بـبــیـنــــی





بچه ها اگر شهر سقوط کرد.

دوباره ان را پس میگیریم

مواظب باشید



ایمانتان سقوط نکند


(شهید سید محمدعلی جهان ارا)



أینَ المُنتَظَر بازدید : 661 جمعه 20 بهمن 1391 نظرات (2)

جملات و شعرهای زیبای مهدی عجل الله


دیگر شده ام دچار وسواس بیا

بد جور به (عصر جمعه)حساس بیا

گفتی به عموی خود ارادت داری

این بار قسم به(دست عباس)بیا

مهدی


می دانم که تو این جایی. تو غایب از نظر و حاضر در دلی...


کوچه های شهر ما ویران نمی ماند عزیز / کار و بار عشق بی سامان نمی ماند عزیز

یک نفر فردا زمین را نور باران می کند / «مهدی» ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز



اگر قرار است به غربت نشستن او از جانب ما باشد، الهی العفو!



الهی العفو!

العجل...
♥اللهم عجلِ ولیک الفرج♥


آتش میگیرم وقتی میشنوم از من انتظار داری
ذوب میشوم وقتی میبینم منتظرت نیستم
شرم می کنم نامت را ببرم
ای بهترین ، خودت حقیر را دریاب ..


بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد


من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا


چه ادعای بزرگیست بی تو میمیرم مهدی، ادعا کردم ، کجا بدون تو مردم :( روز به روز راه میرم یه لحظه یاد تو نمیکنم :(
چه ادعای بزرگیست بی تو میمیرم ، نشد شبی به حقیقت سراغتان گیرم، بزار یه حرفی و رو راست بهت بگم ، نه دل هوای تو کرده نه عاشقم آقا ، نه بهر دیدن رویت به فکر تدبیرم :( به همه فکری هستم بجز اینکه یبار ببینمت :( :( :( ببخشید آقا جونم



باز هم جمعه ای دیگر و قصه تکراری نیامدنت...

أینَ المُنتَظَر بازدید : 609 شنبه 23 دی 1391 نظرات (3)
برای رعایت حجاب خود هزاران دلیل دارد یک خانم با حجاب
جلب رضایت خدا
آرامش روانی
انقراض بی بند و باری
آرامش فردی و اجتماعی
تقویت تمرکز
تحکیم بنیان خانواده
کاهش خیانت و نا امنی
شکر نعمت زیبایی
و تقویت شأن و منزلت زن، تنها برخی از دلایل منه برای تقید به حجاب اسلامی.
اما به راستی یه بی حجاب چه دلیل و منطق قابل قبولی می تونه داشته باشه برای اصرار بر بی حجابی؟!


اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری ، ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد.

اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی ، ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی.

اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی ، ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی.

اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید ، ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی.

اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی ، ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی.

اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو در پوشش بودن های تو ارزشی قائل نباشند.

اینکه جوری حرف بزنی ، قدم برداری و پوشش داشته باشی که همکارت ، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد ؛

اینکه با همه این تناقض ها دست به گریبان باشی و حتی پایت گران هم تمام شود...!


همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانــــو (سلام الله علیها) و مهدی آل الله را دارد که دست به دعـــا بلند کند و بگوید:


خـــــدایا...


" دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند

ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند

پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن ،

طوری که هیچ چشم و ابرویی

ناز و کرشمه ای

پول و مکنتی

نتواند جایگزین آن شود..."


و به راستی چه سعادت و خوشی ای بالاتر از رضایت خوبان...

أینَ المُنتَظَر بازدید : 232 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (1)
- دروغ مانع چشـیدن طعم ایمان اسـت.

- دروغگو تخم کینه در سینه ها می کارد.

- دروغگو مروتش ازهمه خلق کمتر است.

- به جهت یک دروغ ،هفتاد هزار فرشته دروغگو را لـعنت می کنند.

- دروغ علامت نفاق است.

- دروغ بدترین ریاهاست.

- دروغ فراموشـی می آورد.


- دروغ دریست از درهای نفاق.

- دروغگو به عذابی مخصـوص در قبر گرفتار خواهد شد.

- دروغ ،محروم کند دروغگـو را از نماز شب و روز.



< امام على عليه السلام

اَدَّبتُ نَفسى فَما وَجَدتُ لَها      بِغَيرِ تَقوَى اللهِ مِن اَدَبِ
فى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَت     اَفضَلَ مِن صَمتِها عَنِ الكَذِبِ
وَ غيبَةِ النّاسِ اَن غيبَتَهُم        حَرَّمَها ذُوالجَلالِ فِى الكُتُبِ
اِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ يا       نَفسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ

به ادب و تربيت نفس خود پـرداختم و براى آن ـ ادبى بهتر از تـقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم
و اگر از پس اين امر برنيامد ـ براى آن چيزى بهتر از دم فـروبستن از دروغ نيافتم
و از غيبت مردمان همانا غيبت آنان را ـ خداوند با عـظمت در كتاب ها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو ـ نقره است، سكوت طلاسـت


امام صادق عليه السلام:

اَلكَـلامُ ثَلاثَةٌ: صِدقٌ وَكِذبٌ وَ إِصـلاحٌ بَينَ النّاسِ قالَ: قيلَ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ مَا الصلاحُ بَينَ النّاسِ؟ قالَ: تَسـمَعُ مِنَ الرَّجُلِ كَلاما يَبلُغُهُ فَتَخبُثُ نَفسُهُ، فَتَلقاهُ فَتَقولُ: سَمِعتُ مِن فُلانٍ قالَ فيكَ مِنَ الخَيرِ كَذا وَ كَذا، خِلافَ ما سَمِـعتَ مِنهُ

سخن سـه گونه است: راست و دروغ و اصلاح ميان مردم به آن حضرت پرسیده شد: قربانت اصلاح ميان مـردم چه است؟ فرمودند: از كسـى سخنى درباره ديگرى مى شنوى كه اگر سخن به گوش او برسـد، ناراحت میشود. پس تو آن ديگـرى را مى بينى و بر خلاف آنچه شنيده اى، به او مى گويى: از فلانى شنيدم كه در خوبى تو چنين مى گـفت.




أینَ المُنتَظَر بازدید : 1213 یکشنبه 17 دی 1391 نظرات (1)
لطفا متن دعا رو بخونید

=-=-=-=-=-=-=-=-=


بسم الله الرحمن الرحیم


اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ

فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً

حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا



برای تعجیل در فرج صلواتی هم بفرستین

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟


از برای نادعلی هفتصد خاصیت گفته اند و در تمام مهمات آنرا موثر دانسته اند و طریقه ختم ناد علی کبیر اینستکه اگر کسی را مهمی عظیم پیش آید ناد علی را 7 بار بخواند البته برآورده میشود اگر بعد از نماز صبح به نیت مال و ثروت ، روزی 9 بار بخوانی ثروتمند میگردی . اگر جهت ادای قرض 15 روز و روزی 22 مرتبه بخوانی قرضت ادا میگردد . اگر کسی این دعا را نزد خود بدارد از شر جمیع حیوانات و جن و انس محفوظ خواهد بود .

که دعا این است :

بِسمِ الله الرحمن الرحيم
نادِ علیّاً مَظهَرَ العَجائِبِ تَجِدهُ عَوناً لَکَ فی النَّوائِبِ لی إلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما أمَرتَهُ وَ رَمَیتَ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَ یُضلِلِ اللهُ لی أدعُوکَ کُّلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلَی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ یا مُحَمَّدُ یا مُحَمَّدُ بِوِلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ، اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفِیِّ، اللهُ اَکبَرُ اَنَا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَریءٌ بَریءٌ بَریءٌ، اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدِی و عَلَیکَ مُعتَمَدی بِحَقِّ اِیّاکَ نَعبُدُ و اِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیثِ اَغِثنی یا اَبَا الحَسَنَینِ اَدرِکنی یا سَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا حُجَّةَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفِیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرتَ بِالقَهرِ و القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا والِیَ الوَلِیّ یا مَظهَرَ العَجائِب یا مُرتَضی عَلِیّ رَمَیتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ القاتِلِ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ وَ اِلهُکُم إلهٌ واحِدٌ لا إلهَ إلّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم، أدرِکنی یا غِیاثَ المُستَغیثینَ یا دَلیلَ المُتَحَیِّرینَ یا أمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا راحِمَ المَساکینَ یا إلهَ العالَمینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعینَ وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین

ترجمه دعای نادعلی

بخوان علی را که مظهر صفات عجیبه است . تا یاری کننده تو باشد در سختی ها این بنده پیوسته به خدا نیازمند است . و من در امورم به او تکیه کرده ام و امور گذشته و اینده ام را به او وا می گذارم برای رفع هر ناراحتی تو را می خوانم . تا مشکل حل و مسائل روشن گردد قسم به بزرگیت ای خدا و به پیامبریت ای محمد و به ولایت تو ای علی ای علی ای علی مرا در یاب بحق لطف پنهانت . الله اکبر و من از شر دشمنانت بیزاری می جویم . خدای بی نیاز از سوی تو یاری می شم و بر تو اعتماد دارم به حق ایاک نعبد و ایاک نستعین . ای پدر کمک ای پدر حسنین مرا در یاب ای شمشیر خدا ای در خدا , ای حجت خدا ,ای ولی خدامرا در یاب . به حق لطف پنهانت ای غالب و غلبه کننده,ای دوست دوست خدا ای مظهر صفات عجیبه ای علی یقین دارم هرکه بخواهد ظلم نماید تو به شمشیر کشنده او را از پای در می اوری من تمام امورم را به تو واگذارمی کنم . بدرستی او بصیر بر بندگان است فرماید : خدای شما خدای واحد است و غیر از او خدایی نیست و بخشنده و مهربان است. مرا دریاب ای فریاد رس فریاد خواهان ای راهنمای سر گردانان ای امان ده تر سندگان ای یاری دهنده پناه آورندگان ای رحم کننده بر فقرا ای خدا به رحمتت مرا در یاب و درود فرست بر محمد و آل او و ستایش برای خداوند جهانیان است و بس


أینَ المُنتَظَر بازدید : 653 پنجشنبه 07 دی 1391 نظرات (2)
الهی....



الهی بــی پنـاهــان را پنــاهـی

بسوی خسته حالان کن نگاهی 

چه کم گـردد زسلطان گــر نوازد 

گدایـــی را ز رحمت گاه گاهــی 

مرا شرح پریشانـــی چه حاجت 

کــه بر حال پریشانـم گواهـــــی
أینَ المُنتَظَر بازدید : 867 پنجشنبه 07 دی 1391 نظرات (1)

پیامبر رحمت صل الله علیه و آله


اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّیطانِ وَاِنَّ الشَّیطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَاِنَّما تُطفَأُ النّارُ بِالماءِ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُكُم فَلیَتَوَضَّ؛

خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه یكى از شما به خشم آمد، وضو بگیرد.

نهج الفصاحه ح 66
أینَ المُنتَظَر بازدید : 563 پنجشنبه 07 دی 1391 نظرات (0)
لقمان حكیم در توصیه به فرزندش اظهار نمود

فرزندم ! دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش ؛ زیرا هر قدر

انسان در راه تحصیل آن بكوشد به هدف نمى رسد و هرگز نمى تواند

رضایت همه را به دست آورد
fereshteraha بازدید : 625 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (2)

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عده ای را به جنگ فرستاد، چون از جنگ

بازگشتند...

فرمود: آفرین به گروهی که پیکار کوچکتر را سپری کردند

و پیکار بزرگتر بر عهده ی آنان به جای مانده است، گفته شد:

ای فرستاده ی خدا!

پیکار بزرگتر چیست؟

فرمود: پیکار با نفس.

أینَ المُنتَظَر بازدید : 1454 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (2)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

توکلت علی الله


شعری درباره مظلومیت امام زمان علیه السلام


مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار منند
لیک در گفتۀ این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی باتو مرا کاری نیست

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 30
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 292
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 913
  • بازدید ماه : 332
  • بازدید سال : 35,999
  • بازدید کلی : 1,876,292